سكرت
آسمان فرصت پرواز بلنديست
آسمان فرصت پرواز بلنديست
دوشنبه 93/09/03
خدایا عذر میخواهم از این که بخود اجازه میدهم که با تو راز و نیاز کنم عذر میخواهم که ادعا های زیاد دارم در مقابل تو اظهار وجود میکنم در حالی که خوب میدانم وجود من ضائیده ی اراده من نیست و بدون خواسته ی تو هیچ و پوچم , عجیب آنکه از خود میگویم منم میزنم خواهش دارم و آرزو میکنم
خدایا…
تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم
تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم
تو مرا آه کردی که از سینه ی بیوه زنان و دردمندان به آسمان صعود کنم
تو مرا فریاد کردی که کلمه ی حق را هر چه رسا تر برابره جباران اعلام نمایم
تو تار و پود وجود مرا با غم و درد سرشتی
تو مرا به آتش عشق سوختی
تو مرا در توفان حوادث پرداختی , در کوره ی غم و درد گداختی
تو مرا در دریای مصیبتو بلا غرق کردی
و در کویره فقر و هرمان و تنهائی سوزاندی.
خدایا …
تو به من
پوچی لذات زود گذر را نمودی
ناپایداری روزگار را نشان دادی
لذت مبارزه را چشاندی
ارزش شهادت را آموختی
خدایا
تو را شکر میکنم
که از پوچی ها و ناپایداریها و خوشیها و قید و بندها آزادم نمودی
و مرا در توفانهای خطرناک حوادث رها کردی و در غوغای حیات در مبارزه ی با ظلم و کفر غرقم
نمودی و مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی.
فهمیدم : سعادت حیات در خوشی و آرامش و آسایش نیست
بلکه در درد و رنج و مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم
و بالاخره شهادت است.
مناجات شهید چمران با خدا
دوشنبه 93/09/03
شخصی به امام جواد (علیه السلام) عرض كرد:” چون ده فقیر عیالمند را كمك كرده ام شادم. امام (علیه السلام) فرمود: به شرط آنكه تا كنون یا از این به بعد حبط نكنی. آن شخص پرسید: مگر ممكن است حبط شود در حالی كه من از شیعیان خالص شما هستم؟ امام (علیه السلام) فرمود: با همین كلمه حبط شد. پرسید چرا؟ امام (علیه السلام) فرمود: ای كسانی كه ایمان آورده اید صدقه های خود را با منت نهادن و آزار رساندن تباه نكنید.(1)
و نفرمود: منت و اذیت بر تصدق شدگان بلكه هر نوع منت و اذیت رمز نابودی عمل است و شما كه گفتید من شیعه خالص هستم من كه امام جواد هستم و فرشتگان نگهبان كه دور تو هستند اذیت شدند و همین اذیت سبب حبط و باطل شدن ثواب تو شد.
شیعه خالص، ابوذر و سلمان و مقداد و عمارند. تو كه خودت را مانند آنها می دانی من اذیت شدم. گفتم: چه بگویم؟ فرمود: بگو من از دوستان شما هستم. راوی می گوید: من از گفته خود شرمنده هستم و عذر می خواهم و توبه كردم. امام (علیه السلام) فرمود: با این توبه ثواب به تو برگشت و حبط از تو برطرف شد".(2)
در ادامه راه كارهای مخلص شدن به چند مورد دیگر اشاره می كنیم:
توجه به خواست خدا: اگر بدانیم كه دلهای مردم به دست خداست و او صاحب دل هاست همیشه كارها را برای خدا انجام خواهیم داد و حتی اگر جایی احساس كردیم به حمایت های مردم نیاز داریم از خدا كه دلها به دست اوست می خواهیم محبت را در دل آنان جای دهد وقتی كار برای خدا باشد او دلهای مردم را به راحتی می تواند نرم كند ولی اگر برای مردم باشد معلوم نیست تاثیرگذار باشد به خلاف وقتی كه كار برای خدا باشد و از او بخواهیم تاثیر گذارد كه در این صورت حتما به خواست خدا چنین خواهد شد.
چه بسیار افرادی كه خود را به آب و آتش می زنند كه محبوب مردم شوند ولی باز هم مردم آنان را دوست ندارند و چه بسا افرادی كه بدون چشم داشتی از مردم یا مادیات یا اسم و رسم تنها دل به خدا می سپارند و خالصانه عمل می كنند و در چشم مردم از عظمت و ارزش بالایی برخوردار می شوند مثل علما و شهدای بزرگوارمان پس تنها باید رضای خدا مطرح باشد و رضایت مردم هم از خدا خواسته شود كه او بر هر كاری تواناست.(3)
توجه به بقای كار: اگر بخواهیم تاریخ مصرف كارمان تمام نشود و فاسد نگردد كار را رنگ خدایی بزنیم و چه رنگی بهتر از رنگ خداست؟(4) مطمئن باشیم اگر برای غیر خدا كار كردیم تاریخ مصرف آن دیر یا زود تمام می شود و از یادها خواهد رفت اگر عقلمان را به كار گیریم می بینیم كار باقی بهتر از كار فانی(نابود شدنی) است خداوند می فرماید آنچه نزد شماست نابود می شود ولی آنچه نزد خداست باقی و جاودان خواهند ماند(5) و كار باقی نمی ماند جز اینكه مخلصانه انجام شود.
مقایسه پاداش ها: اگر مردم بخواهند پاداش دهند هر پاداشی كه باشد محدودیت دارد بعضا محدودیت مكانی دارند و بعضا زمانی ، به علاوه پاداش هایی كه مردم می دهند مثل لباس و مسكن و پول و… برای نا اهلان نیز پیدا می شود و آنان هم می توانند از این پاداش ها بهره مند شوند اما اگر كار برای خدا شد پاداش او دیگر محدود نخواهد بود بلكه بی نهایت است هم مادی هم معنوی، اینجا هم اگر سراغ عقل برویم به ما اجازه نمی دهد پاداش های نامحدود را با پاداش های محدود عوض كنیم.(6)
در نتیجه می توان گفت آن كه عاقل باشد و از این نعمت سترگ بهره ببرد همیشه كارهایش را مخلصانه انجام خواهد داد و هیچ گاه دچار ریا نخواهد شد.
به نقل از شبکه قران
یکشنبه 93/09/02
حضور تاریخی ما در راستای اربعین حسینی
باسمه تعالی
1- بعضی از مسائل ما تحت تأثیرفرهنگ غرب برای ما مسئله شده است، اگر ماوراء زندگی غربی به آن مسائل بنگریم بسیاری از آنها برای ما فرعی میشوند. در حالیکه مسئلهی اصلی ما حضور جدّی نور تشیع در عالم است و در این رابطه باید از خود بپرسیم به کجا باید نگاه کنیم که کور نباشیم؟
2- با توجه به اینکه همیشه تلاش دشمنان اسلام آن بوده که اربعین را بزنند و تأکید ائمهh آن است که اربعین زنده بماند، چون اربعین یعنی ادامهی حسین(ع) ، شیعه باید بیشترین نگاه را جهت بقای اسلام به اربعین بیندازد تا نسبت به مهمترین عامل بقاء اسلام کور نباشد.
3- ما باید متوجه روحی باشیم که به ارادهی الهی در زمانهی ما در حال جاریشدن است و حرکات و سکنات مردم از آن خبر میدهد، تا بتوانیم تأثیرگذار باشیم. همهچیز خبر از آن میدهد دورهی بیدینی گذشته است و دینداران، تاریخ آینده را شکل میدهند ولی نه با قرائت روشنفکری غربی، بلکه با قرائت انبیاء که نظر به مردم دارند.
4- حضور در تاریخی که در حال شکلگیری است، حضور در ذیل ارادهی خاص الهی است و موجب میشود تا از بیهویتی که فرهنگ غربی بر ما تحمیل کرده آزاد شویم و این موجب میشود که زودتر از زمان خود در تاریخ حضور داشته باشیم، مثل ناامیدشدن حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» به نهادهای بینالمللی و امیدواری به مردم برای حضور اسلام در آیندهی تاریخ. این یک نوع حضور فعّال در تاریخی است که شروع شده است.
5- اگر خواستیم دُن کیشوت زمانهی خود نباشیم، باید بفهمیم دست و دل مردم در اربعینها به چه تاریخی اشاره دارد تا گرفتار بیتاریخی نباشیم. آنچه میتوان گفت آن است که شیعه با رجوع میلیونی مردم به اربعین، زودتر از بقیهی ملل، گذشتهی چند صدسالهی سرگردانیِ خود را بازخوانی میکند تا سالهای غفلت خود از حقیقت را جبران کند.
6- حرکت حضرت سیدالشهداء(ع) یک تذکر بود به همهی تاریخ که چگونه از ظلمات زمانه میتوان خود را رها کرد و امروز مردم در حماسهی اربعین در ذیل تذکر حضرت سیدالشهداء(ع) به روحی منوّرند که آنها را از ظلمات فرهنگ اُمویِ جهان استکبار رهایی میبخشد و این است معنای حماسهی میلیونی راهپیمایی اربعین حسینی.
7- حماسهی اربعین چیزی نیست که از ما شروع شده باشد، امامان ما همه در بزرگداشت اربعین مصر بودند تا معلوم شود حرکتی که حضرت سیدالشهداء(ع) شروع فرمودند یک حرکت عقیم نیست. در این رابطه حضرت عسکری(ع) میفرمایند: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ؛ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». علامتهای مؤمن پنج چیز است: پنجاه رکعت نماز و «زیارت اربعین» و انگشتر در دست راست کردن و پیشانی بر خاکنهادن و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را بلندگفتن.
یا اینکه جابربن عبداللّه انصاری صاحب اسرار آل محمد«صلواتاللّهعلیهم» میداند باید با زیارت حضرت امام حسین(ع) در اربعین نشان دهد آن حرکت، حرکتی نبود که در خود عقیم شود. جابر با اینکه در آن زمان نابینا است و با اینکه مسافرت در آن شرایط و با آن وضع از مدینه تا کربلا آن اندازه طاقتفرسا است، ولی او متوجه است آن زیارت یک زیارت معمولی نیست همراه با ثوابهای فردی، بلکه یک حضور تاریخی است در تاریخی که امام حسین(ع) شروع کردند، حضوری است در راستای تقابل با حاکمیت استکباری امویان.
8- دشمن گمان میکرد حسین(ع) را در روز عاشورا به قتل میرساند و در کربلا دفن میکند ولی خود حضرت خوب میدانند چه کاری را در تاریخ انجام دادند، لذا حضرت در آن روز خطاب به لشکر عمر سعد میفرمایند: «ثُمَّ ايْمُ اللَّهِ لَا تَلْبَثُونَ بَعْدَهَا إِلَّا كَرَيْثِ مَا يُرْكَبُ الْفَرَسُ حَتَّى تَدُورَ بِكُمْ دَوْرَ الرَّحَى وَ تَقْلَقُ بِكُمْ قَلَقَ الْمِحْوَرِ»؛ ( اللهوف على قتلى الطفوف، سيدبن طاوس، ص 99 )به خدا سوگند كه به شما مهلتى بيش از زمان سوار و پيادهشدن يك سواركار ندهند، تا آن كه آسياب زمان شما را در زير چرخش خُرد كند. و به حضرت زينب(ع) خبر مىدهند كه شما با عزت به شهر خود برمىگرديد. حادثهى كربلا در ظاهر چيز ديگرى را نشان مىداد ولى حقيقت موضوع در عالم غيب با خط سبزى كه داشت چيز ديگرى بود.
هلال بن نافع مىگويد:«إِنِّي كُنْتُ وَاقِفاً مَعَ أَصْحَابِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ إِذْ صَرَخَ صَارِخٌ أَبْشِرْ أَيُّهَا الْأَمِيرُ فَهَذَا شِمْرٌ قَتَلَ الْحُسَيْنَ(ع) قَالَ فَخَرَجْتُ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ فَوَقَفْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ(ع) لَيَجُودُ بِنَفْسِهِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ قَطُّ قَتِيلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً وَ لَقَدْ شَغَلَنِي نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَيْئَتِهِ عَنِ الْفِكْرَةِ فِي قَتْلِه» (اللهوف على قتلى الطفوف، سيدبن طاوس، ص 128.) با سربازان عمر بن سعد ملعون ايستاده بودم كه يكى فرياد برآورد: امير، مژده، اين شمر است كه حسين(ع) را كشته، گويد از ميان لشكر بيرون شدم و در ميان دو صف، بر بالين حسين ايستادم و او در حال جان كندن بود و به خدا قسم هرگز كشتهى آغشته بهخونى را زيباتر و نورانىتر از او نديدم و من آنچنان مات نور آن صورت و محو جمال آن قيافه شده بودم كه متوجّه نشدم چگونه او را مىكشند.
حضرت سيدالشهداء(ع) آنچنان خود را موفق و پيروز احساس مىكنند كه نهتنها آنهمه زخم و شمشير در مقابل آن پيروزى چيزى بهحساب نمىآيد، بلكه شمشيرى كه دارد سر مباركشان را جدا مىكند چيزى به حساب نمىآورند.
از جمله كسانى كه موضوع شادى حضرت سيدالشهداء(ع) را ذكر كرده، خوارزمى در مقتل الحسين(ع) است كه مىگويد: چون شمر بر سينهى مبارك حضرت امام حسين(ع) نشست و محاسنش را گرفت و آهنگ كشتن وى كرد، حسين(ع) خنديد و گفت: آيا مرا مىخواهى بكشى؟ آيا مرا مىشناسى؟»[1]
اینها همه حکایت از آن دارد که برای امام حسین(ع) افق روشن است و حضرت میدانند چه راهی را به سوی بشریت گشودهاند.
9- در حماسهی اربعین حسینی و حضور بیست میلیون انسانهای وفادار به آرمانهای قدسیِ امام حسین(ع) و مصمم در پشتکردن به فرهنگ یزید، خبر از آن میدهد که هویتی از شیعه در حال شکوفائی است و به بهترین شکل میخواهد از حیطهی جهان استکباری با فرهنگ حضور مردم در صحنهها عبور نماید و این نوع حضور آثار بسیار عمیقی در وجود تکتک انسانهای حاضر در این اقیانوس انسانی خواهد گذاشت و هرکس خود را یک اقیانوس انسانِ تمدنساز احساس میکند.
10- در حماسهی اربعین حسینی رفتارهایی از تمدنسازی شیعه ظهور میکند که هرگز به چشم فرهنگ غربی نمیآید، از مردان و زنان محترمی که با پای پیاده خود را به سادهترین شکل در انبوه جمعیت غرق کردهاند تا از اَنانیّت خود هیچچیز باقی نگذارند تا خادمان زوّار که با اندک بضاعت خود در خدمت زوّار قرار میگیرند همه در حال نشاندادن اهدافی برای زندگی دینی هستند و زوّار و خدمه میخواهند در راستای اهداف بزرگ خود صورت ایثار حسین(ع) را در این صحنهها به ظهور برسانند و با از خودگذشتگی خود به امام حسین(ع) نزدیک شوند و نقش حسینی خود را در این تاریخ به فعلیت آورند.
11- انبوه زائران اربعین حسینی و اینهمه خدمهی زوّار همه و همه به خوبی میدانند در چه تاریخی قرار دارند و چه تمدنی از طریق آنها در حال وقوع است. اینان به دنبال دستور خداوند به رسولش هستند که فرمود: «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَك» خودت و همراهانت در راستای رسالتی که دارید پایداری و مقاومت کنید و استکبار جهانی را در موضع متهم قرار دهید و روشن نمایید عقیدهی توحیدی باید در تاریخ، حضور فعّال داشته باشد.
12- شهدای کربلا به حاکمیت جهانیِ اسلام فکر میکردند و به نجات بشریت از جهالت و حیرت ضلالت،[2] و امروز در حماسهی اربعین حسینی همان نگاه به صحنه آمده است تا در همایش بیست میلیونی مردمی معلوم شود شیعه تا چه اندازه قدرت تمدنسازی جهت به صحنهآوردن قدسیترین تمدن را دارد.
13- پیادهروی اربعین حسینی با وجود خطراتی که یزیدیان ایجاد میکنند، عظمت عزم شیعه را در ادامهی راه حسین(ع) بیشتر نشان میدهد و شیعه میداند که با هر قدمی که برمیدارد یک حسنه برای او ثبت میشود و یک سیئه از او زدوده میشود «وَ رَفَعَ لَهُ درجَةً» و درجهای بر شخصیت معنوی او افزون میگردد. زیرا وارد عالَمی شده که عشق حسین(ع) برای او ایجاد کرده.
14- همانطور که امام عسکری(ع) فرمودند زیارت اربعین تثبیت هویت شیعهبودن شیعیان است و اینکه تأکید دارند با پای پیاده این زیارت انجام گیرد؛ خبر از آن میدهد که بنا است حماسهای در ذیل ارادت به امام حسین(ع) و فرهنگ عاشورایی آن حضرت ظهور کند و شرایطِ هرچه بهترِ تحقق آن هدف، امروز به خوبی فراهم شده است. در روایت داریم: «عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) ، قَالَ: يَا عَلِيُّ! زُرِ الْحُسَيْنَ وَ لَا تَدَعْهُ. قَالَ: قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ؟ قَالَ: مَنْ أَتَاهُ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً. فَإِذَا أَتَاهُ، وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَكَيْنِ يَكْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِيهِ مِنْ خَيْرٍ وَ لَا يَكْتُبَانِ مَا يَخْرُجُ مِنْ فِيهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَيْرَ ذَلِكَ. فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا: يَا وَلِيَّ اللَّهِ مَغْفُوراً لَكَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِه، وَ اللَّهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَيْنِكَ أَبَداً وَ لَا تَرَاكَ وَ لَا تَطْعَمُكَ أَبَداً».
على بن ميمون صائغ، از حضرت امام صادق(ع) نقل كرده كه آن حضرت فرمودند:اى على! قبر حسين(ع) را زيارت كن و ترك مكن. عرض كردم: ثواب كسى كه آن حضرت را زيارت كند چيست؟ حضرت فرمودند: كسى كه پياده زيارت كند آن حضرت را، خداوند به هر قدمى كه برمى دارد، يك حسنه برايش نوشته، و يك گناه از او محو مى فرمايد، و يك درجه مرتبهاش را بالا مى برد. و وقتى به زيارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موكّل او مى فرمايدكه آنچه خير از دهان او خارج می شود را نوشته و آنچه شرّ و بد مى باشد را ننويسند. و وقتى برگشت با او وداع كرده و به وى مىگويند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزيده شد. و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بيت رسولش مى باشی، به خدا قسم! هرگز تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمهی خود نخواهد نمود. (كامل الزيارات، ص134)
عنایت داشته باشید حضرت صادق(ع) چگونه روشن میکنند وقتی انبوه شیعیان با نظر به زیارت امام حسین(ع) مسافتهای طولانی را پیاده طی میکنند به چه برکاتی نایل میشوند و با انس ملائکة اللّه با آنها چه انسانهای فرهیختهای که حاصل آن زیارت و آن پیادهروی است به جامعه برمیگردند. ملائکه به او خطاب میکنند: «یا وَلِیَّ اللّه» آیا کسانی که شایستهی چنین خطابی میشوند و با غفرانی که نصیب آنها میشود و یک نحوه عصمت در شخصیت آنها پدید میآید، دیگر انسانهای معمولی خواهند بود؟ یا انسانی هستند با مسئولیتِ ساختن جهانی سراسر پاکی و ایمان؟
در روایتی دیگر حضرت صادق(ع) روشن میکنند وقتی زائر حسین(ع) پیاده به زیارت حضرت میرود، قبل از رسیدن به کربلا با پاکشدن از گناهانش و افزونشدن حسناتش در مقام اُنس با خدا قرار میگیرد و چون به حائر و حواشی قبر مبارک حضرت رسید، به مقام مصلحین برگزیده میرسد که دغدغهی اصلاح جوامع بشری را دارند و چون زیارت او به اتمام رسید، به مقام فائزین و پیروزمندان صحنهی تمدنسازی نایل میشود و حرکات او حتماً به نتیجهی لازمِ خود میرسد تا آنجایی که رسول خدا(ص) از طریق ملائکة اللّه به او سلام میرسانند که تمام موانع تو در رابطه با انس با خدا برطرف شده. راستی را انسان تا کجا باید صعود کند که رسول خدا(ص) یعنی انسانی که در فتح تاریخ جاهلیت تا آن اندازه پیروز شد، به او سلام برساند و او را از خودش بداند. آری حماسهی اربعین حسینی ادامهی همان فتح تاریخی است که رسول خدا(ص) پایهگذاری فرمودند: اصل روایت این است: «عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ ثُوَيْرِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): يَا حُسَيْنُ! مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يُرِيدُ زِيَارَةَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) إِنْ كَانَ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَيِّئَةً حَتَّى إِذَا صَارَ فِي الْحَائِرِ كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُصْلِحِينَ الْمُنْتَجَبِينَ حَتَّى إِذَا قَضَى مَنَاسِكَهُ كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِينَ حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَكٌ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ: اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَكَ مَامَضَى». حسین بنثُویر میگوید: امام صادق(ع) فرمودند: اى حسين! كسى كه از منزلش بيرون آيد و قصدش زيارت قبر حضرت حسين ابن على(ع) باشد. اگر پياده رود، خداوند منّان به هر قدمى كه برمى دارد يك حسنه برايش نوشته و يك گناه از او محو مى فرمايد. تا زمانى كه به حائر برسد و پس از رسيدن به آن مكان شريف حق تبارك و تعالى او را از رستگاران قرار مى دهد. تا وقتى كه مراسم و اعمال زيارت را به پايان برساند كه در اين هنگام او را از فائزين محسوب مى فرمايد. تا زمانى كه ارادهی مراجعت نمايد در اين وقت فرشتهاى نزد او آمده و مى گويد: رسول خدا(ص) به تو سلام میرساند و به خطاب به تو مى فرمايد: از ابتداء عمل را شروع كن، تمام گناهان گذشتهات آمرزيده شد. (كامل الزيارات، ص132)
حضرت صادق(ع) یعنی پایهگذار هویت تشیع در روایتی دیگر روشن میکنند که چگونه قدمهایی که انسان به سوی زیارت امام حسین(ع) برمیدارد به او قدرت تصرف در کلّ جهان را میدهد و خداوند تمام تقاضای او را برآورده میکند. روایت این است: «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَيَخْرُجُ إِلَى قَبْرِ الْحُسَيْنِ(ع) فَلَهُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَهْلِهِ بِأَوَّلِ خُطْوَةٍ مَغْفِرَةُ ذُنُوبِهِ، ثُمَّ لَمْ يَزَلْ يُقَدَّسُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَتَّى يَأْتِيَهُ فَإِذَا أَتَاهُ نَاجَاهُ اللَّهُ تَعَالَى فَقَالَ: عَبْدِي سَلْنِي أُعْطِكَ؛ اُدْعُنِي أُجِبْكَ؛ اُطْلُبْ مِنِّي أُعْطِكَ، سَلْنِي حَاجَةً أقضيها لَكَ قَالَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ(ع): وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُعْطِيَ مَا بَذَلَ». (وسائل الشيعة، ج14، ص: 421) امام صادق(ع) فرمودند: شخصى كه به زيارت قبر حضرت حسين بن على(ع) مىرود، زمانى كه از اهلش جدا شد با اولين گامى كه بر مىدارد تمام گناهانش آمرزيده مى شود. سپس با هر قدمى كه برمىدارد پيوسته تقديس و تنزيه شده تا به قبر برسد. و هنگامى كه به آنجا رسيد حق تعالى او را خوانده و با وى مناجات نموده و مىفرمايد: بنده من! از من بخواه تا به تو اعطاء نمايم، من را بخوان تا اجابتت نمايم، از من طلب كن تا به تو بدهم، حاجتت را از من بخواه تا برايت روا سازم. راوى مىگويد، امام(ع) فرمودند: و بر خداوند متعال حق و ثابت است آنچه را كه بذل نموده اعطاء فرمايد.
تفاوت درجهی نتیجه در روایات فوق، به تفاوت درجهی عزم و تصمیمی دارد که زائران در جان خود پروراندهاند.
«والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته»
به نقل از سایت لب المیزان -استاد اصغر طاهرزاده