موضوع: "بدون موضوع"

مادرت را ببوس

ج اسمال دولابی می فرمود:

مادرت را ببوس،پایش را ببوس،تا به گریه بیافتد،وقتی گریه افتاد،

خودت هم به گریه می افتی،آن وقت کارت روی غلتک می افتد و

همه درهایی را که به روی خود بسته ای،خدا باز می کند.

این که فرمود بهشت زیر پای مادر است یعنی تواضع کن.

نکند حق انها را تضییع کنی که راهت بسته می شود،

اگر زنده اند یا مرده،هر طور که می توانی انها را از خودت راضی کن.

مادرتان را ببوسید،به پای او بوسه بزنید.

وقتی دل انها ازشما راضی و شاد شود،

از ته دل دعایتان می کند و این در سیر شما بسیار مؤثر  است.

فرمایشات مرحوم دولابی

.

ها رییع کنی بسته می شود،

اگر زنده اند یا مرده،هر طور که می توانی انها را از خودت راضی کن.

مادرتان را ببوسید،به پای او بوسه بزنید.

وقتی دل انها ازشما راضی و شاد شود،

از ته دل دعایتان می کند و این در سیر شما بسیار مؤثر است.

خاطره ای از شهید حسین خرازی

راننده قایق

یك روز قرار بود تعدادی از نیروهای لشگر امام حسین (ع) با قایق به آن سوی اروند بروند. حاج حسین به قصد بازدید از وضع نیروهای آن سوی آب، تنهایی و به طور ناشناس در میان یكی از قایقها نشست و منتظر دیگران بود. چند نفر بسیجی جوان كه او را نمی‌شناختند سوار شده، به او گفتند: «برادر خدا خیرت بدهد ممكن است خواهش كنیم ما را زودتر به آن طرف آب برسانی كه خیلی كار داریم.» حاج حسین بدون اینكه چیزی بگوید پشت سكان نشست، موتور را حركت داد. كمی‌ جلوتر بدون اینكه صورتش را برگرداند سر صحبت را باز كرد و گفت: «الان كه من و شما توی این قایق نشسته‌ایم و عرق می‌ریزیم، فكر نمی‌كنید فرمانده لشگر كجاست و چه كار می‌كند؟» با آنكه جوابی نشنید، ادامه داد: «من مطمئنم او با یك زیرپوش، راحت داخل دفترش جلوی كولر نشسته و مشغول نوشیدن یك نوشابه تگری است! فكر می‌كنید غیر از این است؟» قیافه بسیجی بغل دستی او تغییر كرد و با نگاه اعتراض‌آمیزی گفت: «اخوی حرف خودت را بزن». حاج حسین به این زودی‌ها حاضر به عقب‌نشینی نبود و ادامه داد. بسیجی هم حرفش را تكرار كرد تا اینكه عصبانی شد و گفت: «اخوی به تو گفتم كه حرف خودت را بزن، حواست جمع باشه كه بیش از این پشت سر فرمانده لشگر ما صحبت نكنی اگر یك كلمه دیگر غیبت كنی، دست و پایت را می‌گیرم و از همین جا وسط آب پرتت می‌كنم.» و حاج حسین چیزی نگفت. او می‌خواست در میان بسیجی باشد و از درد دلشان با خبر شود و اینچنین خود را به دست قضاوت سپرد

 

شیعیانی که دینشان به اندازه بال مگسی ارزش ندارد

امام زمان- علیه السلام- در توقیعی خطاب به محمد بن علی بن هلال کَرْخی‏، با اشاره به اعمال و گفته‌های ناشایست بعضی از شیعیان درباره اهل بیت- علیهم‌السلام- می‌فرمایند: «یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ قَدْ آذَانَا جُهَلَاءُ الشِّیعَةِ وَ حُمَقَاؤُهُمْ وَ مَنْ دِینُهُ جَنَاحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْه‏؛ اى محمّد بن علىّ، افرادى احمق و جاهل از شیعیان و گروهى که مذهبشان به اندازه بال مگسى ارزش ندارد خاطرم را آزرده‌‏اند!» (شیخ طبرسی، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏۲، ص ۴۷۴)

در این دنیای پرتلاطم و پرزرق و برق که انسان را در گرداب گناه غرق می کند، زندگی سلمان فارسی برای ما ایرانیان الگویی شایسته است.


فضیلتهای برجسته سلمان

سلمان، الگوی مسلمان کمال جو، وارسته و خودساخته است و ارزشهای متعالی بسیاری در خویش گردآورده بود. بخشی از این فضایل عبارت است از:
1 - نزدیکی به رسول خدا(ص)

سلمان، پس از پذیرفتن اسلام، چنان در راه ایمان و معرفت اسلامی پیش رفت که نزد رسول خدا جایگاهی والا یافت و مورد ستایش معصومان(ع) قرار گرفت. بخشی از سخنان آن بزرگان در باره سلمان چنین است:

الف) در ماجرای جنگ خندق، که در سال پنجم هجری رخ داد و به پیشنهاد سلمان پیرامون شهر خندق کندند. هر گروهی می خواست سلمان با آنها باشد; مهاجران می گفتند: سلمان از ما است. انصار می گفتند: او از ما است. پیامبر(ص) فرمود: «سلمان منا اهل البیت » (1) ; سلمان از اهل بیت ما است.

عارف معروف، محی الدین بن عربی، با اینکه از علمای اهل تسنن است، در شرح این سخن پیامبر اکرم(ص) می گوید: پیوند سلمان به اهل بیت (علیهم السلام) در این عبارت، بیانگر گواهی رسول خدا(ص) به مقام عالی، طهارت و سلامت نفس سلمان است; زیرا منظور از اینکه سلمان از اهل بیت (علیهم السلام) است، پیوند نسبی نیست; این پیوند بر اساس صفات عالی انسانی است. (2)

ج) پیامبر اکرم(ص) فرمود:

«هر که می خواهد به مردی بنگرد که خداوند قلبش را به ایمان درخشان کرده، به سلمان بنگرد.» (3)

و) امام صادق(ع) فرمود:

«سلمان علم الاسم الاعظم » (4) ; سلمان اسم اعظم را می دانست.

این سخن بدان معناست که سلمان از نظر عرفان، به مقامی رسیده بود که حاصل اسم اعظم الهی بود. اگر کسی چنین لیاقتی داشته باشد، دعایش به اجابت می رسد و کرامات عظیمی از او سر می زند.
2 - علم سلمان

وسعت و عمق آگاهیهای سلمان به حدی بود که برای هر کس قابل هضم نیست. امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) و علی(ع) اسراری را که دیگران قدرت تحمل آن را نداشتند به سلمان می گفتند و او را لایق نگهداری علم مخزون و اسرار می دانستند; از اینرو یکی از القاب سلمان، «محدث » است. (5)

سلمان دارای علم بلایا و منایا (حوادث آینده) بود و همچنین از متولمان(قیافه شناسان) و محدثان به شمار می رفت. جایگاه علمی سلمان چنان بود که امام صادق(ع) در باره اش فرمود: «در اسلام، مردی که فقیه تر از همه مردم باشد، همچون سلمان، آفریده نشده است.» (6)

3 - عبادت سلمان

آنچه به عبادت سلمان ارزش بیشتری می دهد، علم و آگاهی اوست. چرا که عبادت آگاهانه و پرستش از روی بصیرت از عبادت سطحی و ظاهری ارزشمندتر است.

امام صادق(ع) فرمود: روزی پیامبر اسلام(ص) به یاران خود فرمود: کدام یک از شما تمام روزها را روزه می دارد.

سلمان گفت: من، یا رسول الله.

پیامبر(ص) پرسید: کدام یک از شما تمام شبها را به عبادت می گذراند؟

سلمان گفت: من، یا رسول الله.

حضرت پرسید: آیا کسی از شما هست که روزی یک بار قرآن را ختم کند؟

سلمان گفت: من یا رسول الله.

یکی از حاضران که جوابهای سلمان را خودستایی و فخرفروشی می پنداشت، گفت: اکثر روزها دیده ام که سلمان روزه نیست، بیشتر شب را هم می خوابد و بیشتر روز را به سکوت می گذراند، پس چگونه همیشه روزه است و هر شب برای نیایش با خدا بیدار می ماند و روزی یک بار قرآن را ختم می کند؟!

پیامبر(ص) فرمود: ساکت باش! تو را با همسان لقمان چه کار؟ اگر می خواهی چگونگی اش را از خودش بپرس تا خبر دهد.

سلمان گفت: در ماه سه روز روزه می گیرم و خداوند فرموده است: «هر کس عمل نیکی انجام دهد پاداش ده برابر دارد. از طرف دیگر، روز آخر شعبان را روزه گرفته و آن را به روزه ماه رمضان متصل می کنم و هر که چنین کند، پاداش روزه همیشه را دارد. از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هر کس با طهارت بخوابد، در ثواب، چنان است که تمام شب را عبادت کرده باشد. اما ختم قرآن، رسول خدا(ص) فرمود: هر کس یک بار سوره «قل هوالله » را بخواند، پاداش یک سوم قرآن را دارد و هر که دو بار بخواند، دو ثلث قرآن را خوانده است و هر که سه بار بخواند، گویا قرآن را ختم کرده است. و نیز حضرت فرمود: یا علی، هر کس تو را با زبان دوست بدارد یک سوم ایمانش کامل شده، هر که با دل و زبان وستت بدارد، دو ثلث ایمان او کامل شده; و هر که با دل و زبانش دوستت بدارد و با دست هم یاری ات کند، تمام ایمان را به دست آورده است.» (7)
4 - زهد سلمان

آیات و روایات نشان می دهد که «زهد» به معنای حرام ساختن نعمتهای الهی بر خود نیست. زهد به معنای عدم دلبستگی به امور مادی است. یکی از مواردی که در تمام زوایای زندگی سلمان، از آغاز تا پایان عمر، دیده می شود زهد، پارسایی و بی رغبتی او به دنیاست.

سلمان، که پیرو راستین پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) بود، راه آنان را پیش گرفت و حتی وقتی فرماندار مدائن بود، ساده زیستی را رها نکرد. زهد و وارستگی سلمان از ایمان عمیق او سرچشمه می گرفت; زیرا هر کس ایمان قویتر داشته باشد، از جاذبه های دنیوی آزادتر است. امام صادق(ع) فرمود:

«ایمان ده درجه دارد، مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم ایمان است.» (8)

سلمان، خانه نداشت و هرگز دل به خانه سازی نمی داد. شخصی از او خواست تا برایش خانه ای بسازد ولی سلمان راضی نشد. سرانجام به سبب اصرار شخص نیکوکار اجازه داد برایش خانه بسازد، ولی سفارش کرد خانه چنان باشد که هنگام ایستادن سر به سقف آن بخورد و هنگام خوابیدن پا به دیوار برسد. (9)

سلمان پارسا، حتی حقوق اندک سالانه (10) خود را هم به نیازمندان می داد و بسیار اندک برای خود برمی داشت.
5 - دفاع از حریم ولایت

آنچه در زندگی سلمان، بسیار چشمگیر و جالب است عدم بی تفاوتی اوست. او با هوشیاری و جدیت کامل در صحنه های مختلف حضور داشت و در پیروی از امام حق لحظه ای تردید نکرد. او همواره، از هر فرصتی، برای گفتن حق بهره می برد و مسلمانان را به امامت حضرت علی(ع) فرا می خواند. آن بزرگوار پیوسته این سخن رسول خدا را برای مردم تکرار می کرد:

«همانا علی(ع) دری است که خداوند گشوده است. هر کس در آن وارد شود، مؤمن است و هر کس که از آن خارج گردد، کافر است.»

بعد از رحلت جانسوز رسول خدا(ص)، غصب خلافت و مظلومیت حضرت علی(ع)، سلمان در خطبه ای بسیار فصیح، که می توان آن را «کوبنده و افشاگرانه » خواند، چنین گفت:

«ای مردم! هر گاه فتنه ها و آشوبها را همچون پاره ظلمانی شب دیدید که برجستگان در آن به هلاکت می رسند، بر شما باد به آل محمد(ص) چرا که آنها راهنمایان به سوی بهشتند، و بر شما باد علی(ع). ای مردم! ولایت را در میان خود همانند سر قرار دهید.»

یعنی اگر ولایت اهل بیت (علیهم السلام) را نداشته باشید، مسلمان حقیقی نیستید و دین شما سودی ندارد. (11)
نقش سلمان در تشیع ایرانیان

یکی از کارهای بسیار مهم سلمان، که بخش اعظم زندگی او را فرا گرفته بود، تلاش پیگیر او در معرفی اسلام ناب و تشیع راستین بعد از رحلت رسول خدا(ص) است. او در این راستا در مدینه جهاد کرد و از هر فرصتی بهره برد. وقتی به مدائن آمد، همین عقیده را دنبال کرد و نقش بسیاری در تشیع ایرانیان داشت.

می پرسند: با اینکه اسلام در عصر خلافت خلیفه دوم وارد ایران شد، چرا اکثریت قاطع مردم ایران، شیعه حضرت علی(ع) هستند؟

در پاسخ باید گفت: عوامل متعددی سبب این گرایش است. از نخستین عوامل این گرایش، وجود سلمان در مدائن و رفت و آمد او به کوفه و حوالی آن و حتی اصفهان و … بود. سلمان پیام آور اسلام ناب، منادی تشیع و نویدبخش مذهب اهل بیت (علیهم السلام) بود و اکثر ایرانیان این ندا و نوید را شنیدند و پذیرفتند. (12)
وفات

سلمان سرانجام، پس از عمری طولانی و بابرکت، در اواخر خلافت عثمان در سال 35ه .ق وفات یافت. (13) حضرت علی(ع) پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد. همراه آن حضرت، جعفر بن ابی طالب و حضرت خضر، در حالی که با هر یک از آن دو هفتاد صف از فرشتگان بودند بر پیکر سلمان نماز گزاردند. (14) بعضی از راویان چنین نقل کرده اند که حضرت علی(ع) بر کفن سلمان شعری نوشت که معنای آن چنین است:

«بر شخص کریم و بزرگواری وارد شدم، بی آنکه توشه نیک و قلب پاک داشته باشم; ولی بردن توشه نزد شخص کریم و بزرگوار، زشت ترین کار است.» (15)

مرقد شریف حضرت سلمان(س) در مدائن، در پنج فرسخی بغداد، نزدیک تاق کسری قرار دارد.

در این دنیای پرتلاطم و پرزرق و برق که انسان را در گرداب گناه غرق می کند، هر کس الگویی می خواهد تا با سرمشق قرار دادن روش و کردارش کشتی وجودش را سالم به ساحل سعادت برساند; و زندگی سلمان فارسی برای ما ایرانیان الگویی شایسته است.

 

1- مجمع البیان، ج 2، ص 427.

2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 18، ص 36.

3- احتجاج طبرسی، ج 1، ص 150.

4- اعیان الشیعه، ج 7، ص 287.

5- بحار، ج 22، ص 331.

6- تنقیح المقال، ج 2، ص 47.

7- بحارالانوار، ج 22، ص 317.

8- همان، ص 341.

9- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ص 36.

10- حدود چهار تا شش هزار درهم.

11- بهجة الآمال، ج 4، ص 418.

12- کتاب ایرانیان مسلمان در صدر اسلام، ص 201.

13- بحار، ج 22، ص 391 - 392.

14- همان، ص 373.

15- طرائف الحقائق، ج 2، ص 5.

 

 



خصوصیت عالِم از زبان امام کاظم(ع)

امام کاظم (ع)؛ «وجدت علم الناس فی اربع. اولها: ان تعرف ربک، و الثانیه: ان تعرف ما صنع بک، والثالثه: ان تعرف مااراد منک، و الرابعه: ان تعرف ما یخرجک من دینک»: تمام علوم در چهار چیز جمع شده است که اگر کسی آنها را بداند عالم و آگاه شناخت می‌شود البته منظور ایشان از عالم به معنای علم مدرکی و دانشگاهی نیست بلکه همان معرفت و آگاهی است.

۱ـ خداشناسی

نخستین مورد براساس حدیث امام کاظم(ع) خداشناسی است، باید خدا را بشناسیم تا به شناخت‌های دیگر برسیم امروز هم در دنیا هستند کسانی که هنوز بت، گاو یا انسان می‌پرسند نظیر هندوها، حتی مسیحیان که پدر، پسر و روح‌القدس را می‌پرستند یا کمونیست‌ها که اصلا اعتقادی به خدا ندارند اما با این حال نخستین سؤال برای انسان این است که خالق هستی کیست، آنکه به انسان شعور و فهم داده کیست؟

پاستور معتقد است که وقتی به کشف‌های ریز رسیده اعتقادش به خدا بیشتر شده و متوجه شده که همه چیز در دنیا از روی نظم و ترتیب است از مسائل ریز گرفته تا درشت و تغییر فصول و روزها و شب‌ها. حال هر فردی از راه خود می‌تواند خداوند را بشناسد یک دانشمند از راه علم خود و یک کشاورز از کشاورزی نخستین آگاهی و معرفت که خداوند در قرآن کریم هم می‌فرماید که نیاز به فهم و یادگیری دارد وجود خداست تا به هر چیزی برای رفع نیازهای روحیمان متوسل نشویم.

هنوز هم در عالم افرادی داریم نظیر مارکسیست‌ها که یک زمانی بازارشان داغ بود و تصور می‌کردند که عالم خود به خود ایجاد شده و خالقی ندارد در آن دوران حتی امام راحل برای گورباچف رهبر کمونیست‌های روسیه نامه هم دراین باره نوشتند یا بودیسم‌ها،‌ هندوییسم‌ها که بت، آدم و حیوان می‌پرستند.

۲ـ خودشناسی

نکته دوم از حدیث امام کاظم خودشناسی است اینکه بدانیم چه کسی هستیم و از این طریق استعدادهایمان را بشناسیم و تقویت کنیم این هم جز از راه خداشناسی محقق نمی‌شود.

۳ـ وظیفه شناسی

نکته سوم براساس حدیث امام کاظم(ع) وظیفه‌شناسی است اینکه بفهمیم خداوند بیکار نبوده که چند نفر را خلق کند بی خود و بی جهت و سپس بمیراند، اینها با حکمتش جور در نمی‌اید حکیم کار بیهوده نمی‌کند در قرآن کریم هم آمده شما فکر می‌کنید ما شما را بیهوده آفریدیم؟ خلاصه باید ببینیم وظیفه ما چیست برای چه خدا این زبان و دست و دهان را به ما اعطا کرده است؟ اگر نه که باید فرشته می شدیم که هیچ غریزه و اختیاری نداشتیم و گناه نمی‌کردیم اما انسان اینطور نیست چرا که اگر بود اختیار از او سلب می‌شد لذا خداوند انسان را آفرید تا تصمیم بگیرد با زبانش ناسزا بگوید یا صلوات بفرست و لا اله الاالله بگوید.

نقلی از آیت‌الله جوادی آملی شنیدم که فرمودند چرا خداوند گفته‌اند که الرحمن علم القرآن و خلق الانسان، چرا ابتدا خلق الانسان را نیاورند و سپس علم القران؟ دلیلش این است که انسانیت انسان به فهم قرآن است، انسانی که قرآن را بفهمد ، انسان است. از همسر رسول الله (ص) پس از رحلت ایشان شنیدند که فرمود پیغمبر «کانه خلقه القرآن» بودند. بنابراین کسی که اخلاقش قرآنی است و الکاظمین الغیظ است زود عصبانی نمی‌شود، از کوره در نمی‌رود و زود می‌بخشد بنابراین تمام علوم در خداشناسی، خودشناسی و وظیفه شناسی جمع شده است.

امروز با گسترش روز افزون اینترنت، سایت‌ها، ماهواره،‌شبکه‌های اجتماعی و … که میلیاردها دلار دشمن در حال هزینه کردن برای بی دین کردن جوانان و نوجوانان حکومت‌های اسلامی است، نظیر اندلوس یا حکومت سبا که به دلیل فساد از هم پاشید دیگر نیازی به جنگ نظامی ندارد ، راه مبارزه با جنگ فرهنگی هم جلسات و هیئت‌های مذهبی است البته به شریطی که به انحراف کشیده نشود و خرافات قاطی آن نشود.

۴ـ آسیب‌شناسی

چهارمین نکته از حدیث امام کاظم توجه به آسیب شناسی یا آفت شناسی است در عزاداری‌ها، مباحث مهدویت، عاشورا و سایر مراسم‌ها و مناسک‌هایمان باید از آسیب‌ها دوری کنیم باید آسیب‌ها را شناخته و عزاداری مستحب را بر واجبات برتری ندهیم چرا که صلاح نیست ترک واجب کرده و به مستحبات بپردازیم. در جلسات و هیئآت بعضاً دیده می‌شود که دروغ‌هایی گفته می‌شود چرا روضه دروغ خوانده می‌شود با اینکه دروغ حرام است؟ بدترین دروغ هم دروغ بستن به خدا و پیغمبر (ص) است.

براساس روایتی کسی امام حسین (ع) را در خواب دید که گوشت بدن خود را تکه تکه به دندان می گیرد، ترسید و از خواب بیدار شد نزد فردی رفت و به او گفت روضه دروغ می خوانی نباید اینکار را بکنی چرا که امام حسین (ع) در آرامش نیست. یک نفر برای ما شاهد بیاورد که پس از قضیه کربلا در سال ۶۱ هجری، در عزاداری‌ها بگویند «من سگ حسینم» یا شعارهایی که بی‌محتوا و بی‌فایده سر دهند!

خود حضرت زینب (س) روز عاشورا زمانی که به گودی قتله گاه رفتند نخستین چیزی که گفتند اینکه خدایا این قربانی را از ما بپذیر و سپس نوحه‌سرایی کردند خود امام حسین (ع) هم در لحظات آخر با چهره‌ای بشاش زیر لب می‌گفتند که خدایا راضی‌ام به رضای تو. بنابراین نباید اجازه دهیم عاشورا به تحریف آلوده شود.

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31