موضوع: "بدون موضوع"

کلام ناب رهبر

فتنه۸۸تنهاآن چیزی نبودکه توی خیابان دیده شد،زمینه‌هایی چیده بودندواهداف خطرناکی داشتند،بابرخوردهای سیاسی وامنیتی،حل نمی‌شد.یک حرکت عظیم مردمی لازم داشت که این حرکت،حرکت ۹دی بودکه مردم آمدندوبساط فتنه وفتنه گران رادرهم پیچیدند.لذاحادثه ۹دی درتاریخ یک حادثه ماندنی است.

مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای

هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند.

روزی شخصی به پروانه ای که تلاش میکرد از پیله خارج شود، نگاه میکرد. مدتی گذشت دید پروانه سختی زیادی را متحمل شده است، بنابراین به کمک قیچی پیله را شکافت تا کمکی کرده باشد و پروانه راحت بیرون بیاید، اما اتفاقی که افتاد این بود که پروانه برای همیشه عمرش نتوانست پرواز کند، آن شخص فهمید علت اینکه پروانه انفدر باید تلاش میکرد تا پیله را بشکافد این بود که بالهای زیبایش شکل بگیرد و قوی شود تا بتواند پروزا کند.

شاید مشکلات و سختی هایی که خداوند به ما داده است یکی از دلایلش این باشد که میخواهد، ما بال پرواز پیدا کنیم و به درجات بالاتر برسیم. پس قدر سختی ها را بدانیم.

هر که در این بزم مقرب تر است      جام بلا بیشترش می دهند.

اعمال و مناسبت‌های ماه ربیع‌الاول

بعد از پشت سرگذاشتن دو ماه محرم و صفر و عزاداری‌ها به بهار ماه‌ها یعنی ماه ربیع‌الاول، رسیدیم…

ماهی که آثار رحمت خداوند هویداست و ذخایر برکات خداوند و نورهای زیبایی او بر زمین فرود آمده است، زیرا میلاد رسول خدا (ص) در این ماه است و سزاوار است که همه علاقه‌مندان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) آن را ارج نهند و گرامی بدارند.

ماه ربیع‌الاول آمیخته با خاطره غم‌انگیزی چون شهادت امام حسن عسکری(ع) و مطابق روایت معروف، ماه میلاد مبارک پیامبر گرامی اسلام(ص) و حضرت صادق(ع)، هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه، آغاز امامت پربرکت حضرت بقیة اللّه(عج) و ماه رخداد واقعه عظیم «لیلة‌المبیت» است.

به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله مکارم شیرازی، اعمال و وقایع رخ داده در ماه ربیع‌الاول به عنوان سومین ماه قمری، به شرح زیر است:

اعمال مشترک اول هر ماه

دعای هنگام رؤیت هلال، خواندن سوره حمد، نماز اول ماه و روزه گرفتن، اعمال مشترک اول هر ماه قمری هستند .

اعمال مختص این ماه

روز اوّل

علما گفته‌اند مستحب است، به شکرانه هجرت موفّقیت‌آمیز رسول خدا(ص) این روز را روزه بگیرند و صدقه و انفاق و احسان نمایند و همچنین زیارت آن بزرگوار، در این روز مناسب است.

مرحوم «سیّد بن طاووس»، دعایی را برای این روز در کتاب اقبال نقل کرده است.

روز دوازدهم

در این روز دو رکعت نماز مستحب است که در رکعت اوّل بعد از حمد، سه مرتبه سوره «قل یا ایّها الکافرون» و در رکعت دوم بعد از حمد، سه مرتبه سوره «توحید» خوانده شود.

روز هفدهم

این روز مطابق نظر مشهور علمای امامیّه، روز ولادت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و همچنین میلاد امام صادق(علیه السلام)است و روز بسیار مبارکی و دارای اعمالی است:

1) غسل؛ به نیّت روز هفدهم ربیع الاوّل.

2) روزه؛ که برای آن فضیلت بسیار نقل شده است، از جمله در روایاتی از ائمّه معصومین(علیهم السلام)آمده است: کسی که این روز را روزه بدارد، خداوند برای او ثواب روزه یکسال را مقرّر می‌فرماید.

3) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال کردن مؤمنان و به زیارت مشاهد مشرّفه رفتن.

4) زیارت رسول خدا(ص) از دور و نزدیک؛ در روایتی از آن حضرت آمده است: هر کس بعد از وفات من، قبرم را زیارت کند مانند کسی است که به هنگام حیاتم به سوی من هجرت کرده باشد، اگر نمی‌توانید مرا از نزدیک زیارت کنید، از همان راه دور به سوی من سلام بفرستید (که به من می‌رسد).

5) زیارت امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) نیز در این روز مستحب است با همان زیارتی که امام صادق(علیه السلام) در چنین روزی کنار ضریح شریف آن حضرت(علیه السلام) وی را زیارت کرد. برای خواندن این زیات به آدرس زیر مراجعه شود.

6) تکریم، تعظیم و بزرگداشت این روز بسیار بجاست، مرحوم «سیّد بن طاووس»، در اقبال، در تکریم و تعظیم این روز به خاطر ولادت شخص اوّل عالم امکان و سرور همه ممکنات حضرت نبیّ اکرم(صلی الله علیه وآله) سفارش بسیار کرده است.

بنابراین، سزاوار است مسلمین با برپایی جشن‌ها و تشکیل جلسات، هرچه بیشتر با شخصیّت نبیّ مکرّم اسلام(ص)، سیره و تاریخ زندگی او آشنا شوند و از آن، برای ساختن جامعه‌ای اسلامی و محمّدی بهره کامل گیرند.

رخدادهای این ماه

شب اوّل

این شب به نام «لیلة المبیت» مزیّن است، در این شب یک حادثه مهمّ تاریخی واقع شد و آن این که در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا(ص) از مکّه به قصد هجرت به سوی مدینه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گردید و امیر مؤمنان علی(ع) برای اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر رسول خدا(ص) خوابید و مشرکان قریش که خانه رسول خدا(ص) را محاصره کرده بودند، به گمان آن که رسول خدا(ص) در بسترش آرمیده است، تا صبح منتظر ماندند و چون صبحگاهان با شمشیرهای برهنه به منزل آن حضرت هجوم بردند تا رسول اللّه(ص) را بکشند، علی(ع) را دیدند که از آن بستر برخاست! بدین سان، رسول خدا(ص) در فرصتی مناسب خود را از چنگال مشرکان قریش نجات داد و علی(ع) نیز با این فداکاری، عشق و علاقه و برادری خود را نسبت به رسول خدا(ص)نشان داد؛ این در حالی بود که هر زمان ممکن بود کسی را که در بستر خوابیده به قتل برسانند.

آیه شریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ; بعضی از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودی خدا می‌فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» در حقّ آن حضرت نازل شد.

سال هجرت رسول خدا(ص) مبدأ تاریخ مسلمانان است و تحوّلی عظیم در جهان اسلام روی داد.

روز هشتم

در روز هشتم ربیع الأوّل، سال 206، شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) طبق روایتی واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب الزّمان، حجّة بن الحسن عجّل الله تعالی فرجه الشریف آغاز شد.

روز دهم

روز ازدواج رسول خدا(ص) با حضرت خدیجه کبری(علیها السلام) است در حالی که رسول خدا(ص) 25 ساله بود و حضرت خدیجه(علیها السلام)40 ساله. به همین مناسبت روزه این روز به عنوان شکرگزاری مستحب شمرده شده است.

روز دوازدهم

این روز مطابق نظر مرحوم شیخ کلینی و مسعودی و همچنین مشهور میان اهل سنّت، روز ولادت با سعادت نبیّ مکرّم اسلام(ص)است.

همچنین در این روز، رسول خدا(ص) بعد از 12 روز که مسیر راه میان مکّه و مدینه را پیمود وارد مدینه گردید. و نیز روز انقراض دولت بنی‌مروان در سال 132 است.

روز چهاردهم

در سال 64 در چنین روزی، یزید بن معاویه به هلاکت رسید.

وی پس از سه سال و 9 ماه خلافت که همراه با جنایات عظیمی بود - که مهمترین آن واقعه کربلا و شهادت ابی عبداللّه الحسین(ع) و یارانش می‌باشد - در سنّ 37 سالگی در منطقه «حوران» زندگی ننگینش به پایان رسید؛ جنازه‌اش را در دمشق دفن کردند؛ ولی اکنون اثری از او نیست.

شب هفدهم

طبق روایات مشهور شیعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبیا، رسول معظّم اسلام(ص) است و شب بسیار مبارکی است.

همچنین یکسال قبل از هجرت رسول خدا(ص)، در چنین شبی معراج آن حضرت صورت گرفت.

روز هفدهم

همان گونه که گفتیم مشهور میان علمای امامیّه آن است که روز هفدهم ربیع الأوّل، روز ولادت با سعادت رسول خدا حضرت محمّد بن عبداللّه(ص) است و معروف آن است که ولادتش در مکّه معظّمه، واقع شده است و زمان ولادتش هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سنه عام الفیل بوده است. (عام الفیل سالی است که ابرهه با لشکرش که بر فیل سوار بودند به قصد تخریب کعبه آمد، ولی همگی نابود شدند).

همچنین در چنین روزی در سال 83 هجری قمری، ولادت امام صادق(علیه السلام) واقع شده است و از این جهت نیز بر اهمّیّت این روز افزوده شده است.

ماه ربیع الأوّل گرچه آغاز آن آمیخته با خاطره غم‌انگیز و اندوه‌بار شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام)است، ولی از آن جا که میلاد مبارک حضرت ختمی مرتبت رسول گرامی اسلام(ص) مطابق روایت معروف، در هفدهم این ماه و طبق روایت غیرمعروف، در دوازدهم آن واقع شده و میلاد حضرت صادق(ع) نیز در هفدهم این ماه است، ماه شادی و جشن و سُرور است.

از آن جا که هجرت پیامبر اکرم(ص) که سرچشمه دگرگونیِ عمیق در جهانِ اسلام و عزّت و شوکت مسلمین شد، و همچنین داستان «لیلة‌المبیت» در این ماه واقع گردیده، و آغاز امامت پربرکت حضرت بقیة اللّه (ارواحنا فداه) همزمان با شهادتِ پدر بزرگوارش نیز می‌باشد؛ در مجموع از ماه‌های بسیار پربرکت و پرخاطره است، که سزاوار است، همه علاقه مندان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) آن را ارج نهند و گرامی بدارند.

ترویج خرافه در شبکه‌های موبایلی با آغاز ماه ربیع/ ماجرای حدیث مشهور «بشارت بهشت»

همزمان با پایان یافتن ماه صفر و حلول ماه ربیع الاول شاهد رواج یک باور غلط هستیم که بیشتر در شرایط کنونی از طریق پیامک، ایمیل یا شبکه‌های نظیر وایبر، واتس‌اپ، تلگرام و … منتشر می‌شود، با این مضمون که پیامبر(ص) فرموده است: «هر کس خروج از ماه صفر را به من اطلاع دهد، اهل بهشت است»! به همین خاطر برخی افراد در اولین شب ماه ربیع‌الاول بر درب مساجد حاضر شده تا به نوعی پایان ماه صفر را اعلام کنند!


این باور غلط که به صورت بشارت بهشت از قول پیامبر(ص) در راستای خوشنودی ایشان از پایان یافتن ماه صفر و آغاز ماه ربیع الاول صورت می‌گیرد، متأسفانه باعث شده اصل و شأن حدیث، مورد غفلت قرار گرفته و مفهوم آن وارونه جلوه داده شود.

اما اصل واقعه و حدیث چیست؟ این روایت در شأن یکی از بهترین صحابه پیامبر اعظم(ص) ابوذر غفاری است که به دلیل رواج آن باور غلط، محور حدیث به کلی فراموش شده است.

این حدیث در باب «معنى قول النبی ص من‏ بشرنی‏ بخروج‏ آذار فله الجنة» از کتاب معانی الاخبار (النص / ۲۰۴) و همچنین کتاب علل الشرایع مرحوم شیخ صدوق (ج ۱ / ص ۱۷۵) و در روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه اثر مرحوم محمد تقی مجلسی (ج ۱۳ / ص ۳) و با سلسله‌ سند زیر بیان شده است:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّیْبَانِیُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الوَرَّاقُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ‏ الدَّقَّاقُ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَبْدِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ»

سلسله سند این روایت به صحابی بزرگوار عبدالله بن عباس منتهی می‌شود که وی اصل واقعه را این‎گونه توصیف می‌کند:

«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ‏ کَانَ النَّبِیُّ ص ذَاتَ یَوْمٍ فِی مَسْجِدِ قُبَا وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَقَالَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ عَلَیْکُمُ السَّاعَةَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِکَ قَامَ نَفَرٌ مِنْهُمْ فَخَرَجُوا وَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ یُحِبُّ أَنْ یَعُودَ لِیَکُونَ أَوَّلَ دَاخِلٍ فَیَسْتَوْجِبَ الْجَنَّةَ، فَعَلِمَ النَّبِیُّ ص ذَلِکَ مِنْهُمْ فَقَالَ لِمَنْ بَقِیَ عِنْدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ: إِنَّهُ سَیَدْخُلُ عَلَیْکُمْ جَمَاعَةٌ یَسْتَبِقُونَ. فَمَنْ بَشَّرَنِی بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّةُ، فَعَادَ الْقَوْمُ وَ دَخَلُوا وَ مَعَهُمْ أَبُوذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقَالَ لَهُمْ فِی أَیِّ شَهْرٍ نَحْنُ مِنَ الشُّهُورِ الرُّومِیَّةِ؟ فَقَالَ أَبُوذَرٍّ قَدْ خَرَجَ آذَارُ یَا رَسُولَ اللَّهِ.

فَقَالَ(ص): قَدْ عَلِمْتُ ذَلِکَ یَا أَبَاذَرٍّ وَ لَکِنِّی أَحْبَبْتُ أَنْ یَعْلَمَ قُومِی أَنَّکَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ ذَلِکَ وَ أَنْتَ الْمَطْرُودُ عَنْ حَرَمِی بَعْدِی لِمَحَبَّتِکَ لِأَهْلِ بَیْتِی فَتَعِیشُ وَحْدَکَ وَ تَمُوتُ وَحْدَکَ وَ یَسْعَدُ بِکَ قَوْمٌ یَتَوَلَّوْنَ تَجْهِیزَکَ وَ دَفْنَکَ أُولَئِکَ رُفَقَائِی فِی الْجَنَّةِ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُون‏»

از ابن عباس نقل شده که گفت: روزی پیامبر(ص) به همراه تعدادی از اصحاب‌شان در مسجد قبا نشسته بودند، رسول خدا (ص) فرمود: اولین کسی که الان بر شما وارد می‌شود، مردی از اهالی بهشت است!

برخی از اصحاب تا این سخن را شنیدند، برخاسته و از مسجد خارج شدند تا دوباره وارد شده و اولین کسی باشند که بهشت بر او واجب می‌شود، پیامبر(ص) متوجه شده و به بقیه اصحاب که نزد ایشان بودند، فرمودند: اکنون جماعتی در حال سبقت گرفتن از یکدیگر، بر شما وارد می‌شوند، (ولی از میان آن‌ها) کسی که پایان یافتن ماه آذار (نام یکی از ماه‌های رومی معادل ماه خرداد و در آن زمان معادل ماه صفر) را بر من بشارت بدهد، اهل بهشت است.

آن جماعت برگشتند و وارد شدند و ابوذر نیز همراه‌شان بود، پیامبر(ص) به آن‌ها فرمود: ما در کدام ‌یک از ماه‌های رومی هستیم؟ ابوذر گفت: یا رسول الله! ماه آذار به پایان رسیده است.

پیامبر(ص) فرمود: ای اباذر! من این مسأله را می‌دانستم، ولی دوست داشتم قوم من بدانند که تو مردی از اهالی بهشتی و چطور این‌گونه نباشد، در حالی که تو بعد از من به دلیل محبتت به اهل بیتم، از حرم من طرد (تبعید) می‌شوی، تنها زندگی می‌کنی و تنها می‌میری و قومی که امر کفن و دفن تو را انجام می‌دهند، به واسطه‌ تو خوشبخت می‌شوند، آن‌ها دوستان من در بهشتی هستند که به پرهیزکاران وعده داده شده است.

این در حالی است که در میان کتب حدیث، تنها روایتی که اشاره به پایان یافتن ماه صفر و آغاز ربیع داشته باشد، همین روایت است، به نظر می‌رسد، در برخورد با روایتی که در فضای مجازی و اجتماعی مطرح می‌شود و به گونه‌ای منطبق بر عقل و منطق نیست، باید با دیده تأمل نگریسته شود و از کارشناسان خبره از میزان صحت حدیث مطمئن شد.

روش رسول‌خدا(ص) با همنشینان چگونه بود؟


شمه‌ای از سیره رحمة للعالمین؛


امام حسین(ع) فرمود: از پدرم از وضع و چگونگی رفتار رسول الله(ص) در داخل منزل پرسیدم، فرمود: به منزل رفتنش به اختیار خود بود و چون به منزل مى ‏رفت اوقات خویش را سه قسمت مى ‏کرد: قسمتى براى عبادت خداوند، قسمتى براى خانواده و قسمتى ‏براى خود. اما قسمت خودش را باز میان خود و مردم قسمت مى ‏کرد و پس از فراغت از کارِ خواص به کارهاى عموم مى‏ پرداخت و چیزى از آن وقت را براى‏ خود باقى نمى ‏نهاد و از جمله روش آن حضرت در رابطه با امت این بود که اهل ‏فضل را به عنایت خود ویژه مى ‏داشت و هر کس را به مقدار فضیلتى که در دین‏ داشت احترام مى ‏کرد.

رخى یک حاجت، برخى دو حاجت و برخى چندین حاجت ‏داشتند و حضرت به رسیدگى آنها مى ‏پرداخت و آنان را سرگرم اصلاح کار خودشان ‏و مردم مى ‏کرد، از کار و بارشان مى ‏پرسید و آنچه را لازم بود به آنان خبر مى ‏داد و مى ‏فرمود: «باید حاضران به غایبان برسانند و حاجت کسانى را که به من دسترسى ‏ندارند به من برسانید، زیرا هر که حاجت کسانى را که دسترسى به سلطان ندارند به ‏گوش سلطان برساند خداوند قدم هاى او را در روز قیامت ثابت و استوار سازد.» در مجلس آن حضرت جز این گونه مطالب گفته نمى ‏شد و از کسى غیر آن را نمى ‏پذیرفت. آنان براى درک فیض و طلب علم خدمت حضرتش شرفیاب مى ‏شدند و بى‏‌آنکه چیزى فراگیرند پراکنده نمى‏‌شدند و چون از آن مجلس بازمى‏ گشتند خود رهنمایانى بودند.

حضرت در روایتی می فرمایند: از پدرم امیرمؤمنان(ع) از رفتار رسول خدا(ص) در خارج از منزل پرسیدم، فرمود: رسول خدا(ص) زبان خود را از سخنان غیر لازم ‏باز مى ‏داشت. با مردم انس مى‏ گرفت و آنان را از خود رمیده نمى ‏ساخت. بزرگ هر قومى را گرامى مى ‏داشت و او را بر آنان مى ‏گماشت. از یاران خود سراغ مى‏‌گرفت و از مردم از آنچه در میان آنان ‏مى‏‌گذشت پرسش مى‏ نمود. هر کار نیکى را تحسین و تقویت مى‏ کرد و هر کار زشتى‏ را تقبیح مى ‏کرد و خوار مى‏ شمرد. در کارها میانه‌رو بود و افراط و تفریط نداشت. از مردم غافل نمى ‏شد مبادا آنان غفلت ورزند و به انحراف گرایند. درباره حق نه ‏کوتاهى داشت و نه از آن تجاوز مى‏ کرد. اطرافیان آن حضرت نیکان مردم بودند و برترین آنان در نظر او کسانى بودند که نسبت به مسلمانان خیرخواه و دلسوزتر بودند و بزرگ ترین آنان کسانى بودند که با برادران دینى خود بهتر همدردى و همکارى داشته باشند.

امام حسین(ع) فرمود: از پدرم از وضع مجلس پیامبر(ص) پرسیدم، فرمود: آن ‏حضرت در هیچ مجلسى نمى ‏نشست و بر نمى ‏خاست مگر به یاد خدا. در مجالس ‏جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمى‏ کرد و از این کار نیز نهى مى ‏نمود. هر گاه به ‏گروهى مى‏ پیوست هر جا که خالى بود مى ‏نشست و دیگران را نیز دستور مى ‏داد که ‏چنین کنند. حق هر یک از اهل مجلس را ادا مى‏ کرد و کسى از آنان نمى ‏پنداشت که ‏دیگرى نزد آن حضرت از او گرامى ‏تر است. با هر کس مى‏ نشست به قدرى صبر مى ‏کرد تا خود آن شخص برخیزد و برود. هر کس از او حاجتى مى‏ خواست ‏باز نمى ‏گشت مگر آنکه یا به حاجت خود رسیده بود یا به بیان خوشى از آن حضرت‏ دلخوش گشته بود.

خوى نیکش شامل همه بود به حدى که مردم او را پدرى مهربان ‏مى ‏دانستند و همه در حق، نزد او برابر بودند. مجلس او مجلس حلم و حیا و صداقت ‏و امانت بود. در آن آوازها بلند نمى‏ شد و عرض و آبروى کسى نمى ‏ریخت و اگر از کسى لغزشى سر مى ‏زد جاى دیگر بازگو نمى‏ شد. اهل مجلس با یکدگر عادلانه رفتار مى ‏کردند و بر اساس تقوا با هم رفاقت و دوستى مى‏ نمودند. با یکدگر فروتن بودند، مهتران را احترام مى‏ کردند و با کهتران مهربان بودند و نیازمندان را بر خود مقدم‏ مى ‏داشتند و از غریبان نگهدارى مى‏ کردند.

حضرت می فرمایند گفتم: روش رسول خدا(ص) با همنشینان چگونه بود؟ فرمود: همیشه خوشرو و خوش ‏خلق و نرم‌خو بود. خشن و درشت‏خو و پرخنده و سبک‌سر و بدزبان و عیب‌جو و چاپلوس نبود. از آنچه به آن میل و رغبت نداشت غفلت مى ‏ورزید. طورى‏ بود که آرزومندان از او مأیوس و نومید نمى ‏شدند. خود را از سه چیز به سختى دور مى ‏داشت: «جدال و کشمکش، پر حرفى و ذکر مطالب بى ‏فایده». نسبت به مردم نیز از سه چیز پرهیز داشت: «کسى را نکوهش و سرزنش نمى ‏کرد. لغزشهاى کسى را جستجو نمى ‏نمود و عیب کسى را پى نمى ‏گرفت». سخن نمى‏ گفت مگر در جایى که امید ثواب در آن مى‏ داشت. هنگام سخن ‏گفتن چنان اهل مجلس را جذب مى‏‌کرد که همه سر به زیر افکنده، گویى پرنده بر سرشان نشسته، آرام و بى‏ حرکت مى‏ ماندند و چون ساکت مى ‏شد آنان سخن ‏می ‏گفتند و نزد آن حضرت بر سر سخنى نزاع نمى‏ کردند. هر که سخن مى ‏گفت همه ‏ساکت به سخنانش گوش مى‏‌دادند تا سخنش پایان یابد و در محضر حضرتش به‏ نوبت سخن مى‏ گفتند.

از چیزى که اهل مجلس مى‏ خندیدند، مى ‏خندید و از آنچه ‏آنان تعجب مى ‏کردند تعجب مى‏ کرد. بر بى ‏ادبى غریبان در خواسته‏ ها و گفتارشان ‏صبر مى ‏کرد تا جایى که اصحاب در صدد جلب اشخاص مزاحم برمى‏ آمدند. مى‏ فرمود: چون حاجت‌مندى را دیدید او را کمک کنید. مدح و ثناى کسى را نمى ‏پذیرفت مگر از کسى که بخواهد تشکر نماید. سخن کسى را نمى ‏برید مگر آنکه ‏از حد مى ‏گذشت که در آن صورت با نهى او یا برخاستن، سخن او را قطع مى‏ کرد.

امام حسین(ع) فرمود: سپس از سکوت رسول خدا(ص) پرسیدم، پدرم فرمود: سکوت آن حضرت بر چهار پایه استوار بود: حلم، حذر، تقدیر و تفکر. سکوتش در تقدیر و اندازه‏ گیرى در این بود که همه مردم را به یک چشم ببیند و به گفتار همه ‏یکسان گوش دهد و سکوتش در تفکر آن بود که در چیزهاى فناپذیر و فناناپذیر اندیشه مى‏ کرد و سکوتش در حلم آن بود که حلم و صبر را با هم داشت، به طورى ‏که چیزى او را به خشم نمى ‏آورد و از کوره به در نمى ‏برد و سکوتش در حذر در چهار مورد بود: به کارهاى نیک مى ‏پرداخت تا دیگران نیز از او پیروى کنند. کارهاى زشت را ترک مى ‏کرد تا دیگران نیز از آن بپرهیزند. کوشش خود را به کار مى‏ برد تا براى اصلاح امت خود نظرى درست ارائه دهد و به آنچه خیر دنیا و آخرت در آن بود اقدام مى ‏نمود.

منبع: کتاب سنن النبی، علامه طباطبایی


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31