موضوع: "بدون موضوع"

کریم یعنی...

emam-hasan62.jpg










کریــــم یعنـــی کسی که “در” را می گشاید . . .

اگر چه خاطـره خوشـی از “در” نداشته باشد . . .

یا امام حسن (ع)

دربین شبکه های زنده که میگشتم نام همه حرم ها بود

الا شما وباز هم یاد مظلومیتتان افتادم

یا کریم اهل البیت همه چیزتو بخشیدی حتی حرمت رو.

مقام برزخيّت كبري نبي‌ اکرم (ص)

بسم الله الرّحمن الرّحیم


}بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءَهُمْ مُنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ{[1]

عموم مردم از اين‌كه انساني به عنوان پيامبر حامل نواميس عالم هستي باشد در تعجب‌اند، و كافران مي‌گويند: آن چيز عجيبي است.

علت آن‌كه كافر و غير كافر از وجود پيامبر(ص) تعجب مي‌كنند عبارت است از:

الف: نشناختن خدا « وَمَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ ….»[2]

ب: جايگاه نبي‌الله و مقام برزخيت كبري آن حضرت را نشناختند.

ج: جايگاه و وسعت انسان را كه تا كجاها مي‌تواند وسعت يابد، را نشناختند.

اگر جايگاه نبي‌الله(ص)  و منذر را مي‌شناخنتند برايشان عجيب نبود كه بايد به تعادل‌آمدن انسان، انساني كه در اوج تعادل است در منظر بشر قرار گيرد و بشر را متذكر تعادل واقعي خود نمايد وگرنه دچار يك سرگرداني و نيهيليسم بي‌كاراكتر مي‌شود.

مقام جامعيت يا برزخيّت كبري نبي‌الله(ص)

1- هر يك از موجودات صراطى خاص و هدايتى مخصوص به خود دارند و لذا رسول خدا(ص)  فرمود: «وَ الطُّرُقُ إلى اللّه بِعَدَدِ انْفاسِ الْخلايِق.[3] و چون در هر تعيّن و انانيّت، حجابى است ظلمانى و در هر وجود و انّيّت، حجابى است نورانى، و  انسان از آن جهت كه مجمع تعيّنات و جامع وجودات است، محجوب‌ترين موجودات است از حق تعالى. و شايد اشاره به اين معنى باشد آيه كريمه «‏ثُمَّ رَدَدْناهُ اسْفَلَ سافِلين»[4] و از اين جهت، صراط انسانى طولانى‏تر و ظلمانى‏تر صراط‌ها است.

و چون «ربّ» انسان حضرت اسم اللّه اعظم است، كه ظاهر و باطن و اول و آخر و رحمت و قهر و بالاخره اسماء متقابله نسبت به او على السّواء است، از براى خود انسان در منتهاى سير بايد مقام برزخيّت كبرى حاصل شود، و از اين جهت صراط او ادقّ از همه صراط‌ها است.[5]

پس بايد انساني كه در مقام تعيّن برزخيّت كبري است همواره مدّ نظر انسان‌ها باشد تا بتوانند از جنبة انحراف به بعضي از اسماء و غفلت از بعضي ديگر مصون باشند. ممكن است انسان از حجاب غلو يا كثرت خارج شده باشد ولي اين رسيدن به برزخيّت و تعادل كبري نيست و به همين جهت معصوم مي‌فرمايد: « نَحْنُ آلُ محمدٍ، اَلنَّمَطُ الاوسطُ الَّذي لا يُدْرِكُنا الغالي و لا يَسْبِقُنا التالي».[6]

2- «تقويم» انسان در اعلى علّييّنِ جميع اسمائى است، و به همين جهت تا «اسفل سافلين» مردود شده و «صراط» او از «اسفل سافلين» شروع و به «اعلا علّيّين» ختم شود. و اين صراط آنهايى است كه حق تعالى به آنها انعام فرموده به نعمت مطلقه، كه آن نعمتِ كمالِ جمعِ اسمائى است كه بالاترين نعمت‌هاى الهيّه است. و صراط‌هاى ديگر، چه صراط سعداء و «منعم عليهم» باشد و چه صراط‌هاى اشقياء باشد، به قدر نقصان از فيضِ نعمتِ مطلق، داخل در يكى از دو طرف افراط و تفريط خواهد بود. پس صراط انسان كامل فقط صراط «منعم عليهم» به قول مطلق است. و اين صراط بالاصاله مختص به ذات مقدّس نبىّ ختمى است، و براى ديگر اولياء و انبياء بالتبعيّه ثابت است.[7]

3- انسان كامل چون مظهر جميع اسماء و صفات، و مربوب حق تعالى به اسم جامع است، هيچ‌يك از اسماء را در آن غلبة تصرف نيست، و داراى مقام وسطيت و برزخيّت كبرى است و سيرش بر طريقه مستقيمة وسطية اسمِ جامع است. و ساير اَكوان هريك اسمى از اسماءِ محيطه يا غير محيطه در آن‌ها متصرف است و مظهر همان اسم هستند، و بَدْء  و عود آن‌ها به همان اسم است، و اسم مقابل آن در بطون است و متصرف آن نيست، پس، حق تعالى به مقام اسم جامع و رب الانسان بر صراط مستقيم است، چنانچه فرمايد: «إنّ ربّى عَلى صِراطٍ مستقيم».[8] يعنى مقام وسطيت و جامعيت بدون فضل صفتى بر صفتى و ظهور اسمى دون اسمى.  و مربوب آن ذات مقدس بدين مقام نيز بر صراط مستقيم است، بدون تفاضل مقامى از مقامى و شأنى از شأنى، و تقاضاي «اهْدِنا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» تقاضاي صراطى است كه ربّ الانسان الكامل بر آن است - آن بر وجه ظاهريت و ربوبيت، و اين بر وجه مظهريت و مربوبيت - و ديگر موجودات و سائرين إلى اللّه هيچ‌يك بر صراط مستقيم نيستند، بلكه اعوجاج دارند، يا به جانب لطف و جمال، يا به طرف قهر و جلال. و مؤمنين چون تابع انسان كامل هستند در سير، قدم خود را جاى قدم او گذارند و به نورِ هدايت و مصباحِ معرفت او سير كنند و تسليم ذات مقدس انسان كامل هستند و از پيش خود قدمى برندارند و عقل خود را در كيفيت سير معنوى إلى اللّه دخالت ندهند، از اين جهت؛ صراط آن‌ها نيز مستقيم و حشر آن‌ها با انسان كامل و وصول آن‌ها به تبع وصول انسان كامل است، به شرط آن‌كه قلوب صافيه خود را از تصرفات شياطين و انيّت و انانيّت حفظ كنند، و يكسره خود را در سير، تسليم انسان كامل و مقام خاتميت كنند.[9]

والسلام عليكم و رحمة‌الله و بركاته»


1- سوره ق آيه 2

2 - سوره انعام آيه 91

3 - جامع‌الاسرار و منبع‌الانوار ص 8 و 95 و 121

4 - سوره تين آيه 5

5 - آداب الصلواة امام خميني«رحمة‌الله‌عليه» ص289

6 - كافي ج1 ص 136

7 - آداب الصلواة ص 293

8 - سوره هود آيه 56

9 - چهل حديث امام خميني«رحمة‌الله‌عليه» ص 531

استاد طاهرزاده

کلام نور

حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم)

بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار.

امام حسن مجتبی (علیه السلام )

هر كه به نیك گزینى خداوند دلگرم باشد، آرزو نمىكند در وضعى جز آنچه خدا برایش برگزیده، باشد.

حضرت امام رضا(علیه السلام )

هيچ‌ بنده‌ به‌ حقيقت‌ كمال‌ ايمان‌ نرسد تا سه‌ خصلتش‌ باشد:بينايى‌ دردين‌،واندازه‌دارى‌ درمعيشت‌،وصبربربلاها.

منابع:

1-تنبیه الخواطر، ج2، ص123

2-تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 471

3-تحف العقول ص 234

رحلت پیامبر اکرم؛ وفات یا شهادت؟!پیامدهای رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم

رحلت پیامبر اکرم؛ وفات یا شهادت؟!

آیا پیامبر اسلام (ص) به مرگ طبیعی از دنیا رفتند یا شهید شدند؟ عده ای تلاش می کنند در جامعه مسلمین القا کنند پیامبر (ص) عمر طبیعی خودشان را کردند. کسی به ایشان قصد سوء نکرد. و این نظر خود را با تعبیر وفات و یا رحلت پیامبر (ص) ابراز می دارند؛ و متأسفانه در محافل شیعیان هر چند نادانسته و ناخواسته؛ چنین تعبیر می شود.اما اولا باید بدانیم پیامبر (ص) را چندین بار ترور کردند. در اوایل بعثت مشرکان قصد حذف کردن فیزیکی ایشان را داشتند و در ادامه و مخصوصا بعد از هجرت به مدینه و استقرار حکومت اسلامی منافقین که طمع ریاست داشتند چندین بار سوء قصد به حضرت رسول کردند که ناکام ماند اما در آخر ایشان را مسموم و به شهادت رساندند و به قصد شوم خود رسیدند. ثانیا در عمل این مطلب را ابراز کنیم که پیامبر (ص) ما در بستر به مرگ طبیعی جان نداد بلکه شهید شدند. اما دلیل ادعای ما علاوه بر تاریخ صحیح صدر اسلام روایتی است که از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد. شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال روایتی در همین مضمون از امام صادق(ع) نقل می کنند و تصریح می کنند که روایت صحیحه است. در ادامه روایاتی می آید که نشان دهنده شهادت حضرت ختمی مرتبت است:

عیون: ابا صلت هروی از حضرت رضا علیه السّلام نقل کرد که فرمود هیچ یک از ما نیست مگر اینکه کشته می شود.

اعتقادات صدوق: می نویسد اعتقاد ما اینست که پیامبر اکرم(ص) در جنگ خیبر مسموم شد پیوسته این ناراحتی در آن جناب بازگشت می کرد تا بالاخره رگ گردنش بر اثر سمّ قطع و از آن ناراحتی درگذشت. که از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد.

کفایة الاثر: هشام بن محمّد از پدر خود نقل کرد که حضرت امام حسن (ع) پس از شهادت پدر خود امیر المؤمنین (ع) در ضمن سخنرانی خود فرمود: پیامبر اکرم (ص) به من خبر داده که امامت در اختیار دوازده امام از اهل بیت اوست که برگزیده اند. هیچ کدام از ما نیست مگر اینکه یا مسموم می شود و یا مقتول. عده ای بر این نظرند (البته روایاتی هم مؤید نظرشان وجود دارد) زنی یهودی ایشان را مسموم کرد؛ اما تاریخ این مسمومیت تا لحظه شهادت زیاد است و با عقل جور در نمی آید. اما نظر دیگری هست که از درون امت اسلامی منافقین پیامبر (ص) را مسموم کردند. روایت ذیل اشاره به این نظر دارد: جبرئیل ابتدای سوره ی عنکبوت را بر حضرت رسول فرود آورد و گفت ای محمّد بخوان «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکمُونَ. رسول خدا (ص) به جبرئیل فرمود: این چه آزمایشی است جبرئیل عرض کرد ای محمّد همانا خدای تعالی تو را سلام می رساند و می فرماید: که من پیامبری پیش از تو نفرستادم مگر اینکه در پایان زندگی اش جانشینی که به جایش بنشیند برگزید و روش و احکامش را زنده کرد پس راستگویان آنانند که فرمان رسول خدا را اجرا می کنند و آنان که نافرمانی او را می کنند دروغگویانند. همانا ای محمّد نزدیک شده رفتن تو به سوی پروردگارت خدا فرمان می دهد به تو که پس از خود علی بن ابی طالب را برای امتت انتخاب کنی او جانشین تو است که قیام به ارشاد و هدایت امت و رعیتت می کند. اگر امت پیروی او را کردند سالم خواهند ماند حذیفه گفت رسول خدا، علی (ع) را خواست و با او خلوت کرد همان روز و شب را علم و حکمتی که خدا با وی سپرده بود او هم به علی(ع) سپرد و او را آگاه کرد آنچه را که جبرئیل گفته بود..

پیامدهای رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم از زبان حضرت فاطمه سلام الله علیها

ایجاد ضعف و سستی در میان مردم

: حضرت در خطبه ای که در حضور زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذکر دادند و با تاسف فرمودند

چه زشت است سستی و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش.

تفرقه و اختلاف به وجود آمد

. تشتت و پراکندگی گسترش یافت. و وحدت و همدلی از هم گسست

امید و آرزوهای مسلمانان به ناامیدی تبدیل شد

آنان که به پیامبر اکرم (ص) و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهی و حکومت اسلامی بهره مند گشته بودند. اکنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت.

به حریم پیامبر بی حرمتی شد

هنوز جسد مبارک پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه بدون نظرخواهی از خاندان پیامبر به تعیین جانشین برای آن حضرت می پردازند. و حق اهل بیت حضرتش را ضایع می کنند. و مدتی هم از رحلت حضرت نگذشت که به در خانه تنها یادگارش آمدند و چه بی حرمتی ها که نکردند. چنانکه حضرت زهرا (س) فرمود: یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن ابی قحافة؛ بابا ای رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابی قحافه چه بر سر ما آمد.

خط نفاق و دورویی آشکار شد

حضرت در جای دیگری از همین خطبه، با کنایه زیبایی به این نفاق افکنی پرداخته است و فرموده است:« تشربون حسوا فی ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فی الخمر والضراء و نصبر منکم علی مثل حز المدی، و وخز السنان فی الحبشاء؛ شیر را اندک اندک با آب ممزوج نمودید و به بهانه این که آب می نوشید، شیر را خوردید. کنایه از نفاق است که تظاهر به عملی می شود که در واقع خلاف آن است و برای نابودی اهل بیت او در پشت تپه ها و درختان کمین کردید. و ما بر این رفتار شما که مانند بریدن کارد و فرو بردن نیزه در شکم، دردآور و کشنده است صبر می کنیم.

مردم دچار بی تفاوتی شدند

حضرت خطاب به انصار که با جان و مال پیامبر را کمک کرده بودند چنین فرمودند:« یا معاشر الفتیة و اعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتی ؛ ای گروه جوانمرد، ای بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستی و ضعف شما در حق من و تغافل و بی تفاوتی و خواب آلودگی درمورد دادخواهی من، چیست؟»»

مردم پیمان شکنی کردند

همچنین پیامبر اکرم (ص)فرمودند:« فانی حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نکصتم بعد الاقدام؛ پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کاری می کنید و بعد از آن پیشگامی و روی آوردن به عقب برگشته پشت نموده اید.»حضرت زهرا (س)، در این فراز به حادثه غدیر اشاره می کند که پیامبر اکرم (ص) آن را برای مردم بیان فرمود و به آنها اعلام کرد و آنان نیز با علی (ع) بیعت کردند. اما اکنون بیعت خود را شکستند. پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کاری می کنید و بعد از آن پیشگامی و روی آوردن به عقب برگشته پشت کرده اید؟!

شتاب در شنیدن حرف های بیهوده و بی اساس

معاشرالناس المسرعة الی قیل الباطل المغضیة علی الفعل القبیح الخاسر؛ ای گروه مردم که به سوی شنیدن حرف های بیهوده شتاب می کنید، و کردار زشت زیانبار را نادیده می گیرید.

فرصت طلبان به سر کار آمدند

حضرت (س) در فرازهایی از خطبه فدکیه به گروه های فرصت طلب که منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است. و ویژگی های آنها را نیز بیان فرموده است.

منابع:

1- بصائر الدرجات، محمد بن حسن بن فروخ صفار، ص 503، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم 1404 قمری.

2- ترجمه جلد هفتم بحارالانوار، ج 5، ص 176.

3- ترجمه جلد هفتم بحارالانوار، ج 5، ص 178.

4- سوره عنکبوت، آیه 1 – 3.

5- ارشاد القلوب، ترجمه رضایی، ج 2، ص 235- 238.

6-سوره شعراء، آیه  227، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

7- سیرة المصطفی هاشم معروف ص 709 - دارالقلم به نقل از شرح نهج ابن ابی الحوید ج 3 - 190 - 189.

8- تاریخ ابن ایثر ج 2، ص 318 - دار صادر.

9- تاریخ طبری ج 2، ص 226.

10- البدایة و النهایة ابن کثیر، ج 5 - 6، ص 224، بیروت.

11- سیرة المصطفی، هاشم معروف، ص 708، دارالقلم بیروت.

12- تاریخ طبری، ج 2/226، چاپ بیروت.

13- البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج 5، ص 224 - 225.

14- حیاة محمد: محمد مصطفی المراعی، ص 471.

15- طبقات ابن سعد، ج 2، ص 206.

16- ج 4، ص 247.

17- کامل ابن اثیر، ج 2، ص 318، دار صادر.

18- سیرة المصطفی هاشم معروف به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3، ص 190 - 189.

19- جزء سوم از جلد اول، ص 413.

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

کاش غریب مدینه هم یک باب القاسم داشت...

یا علــے بنِ موســے الرّضا

این ایّام “بابُ الجوادتان”

عجیب شلوغ مـے شود …!

کاش غریبِ مدینه هم

براے دلش

یک “بابُ القاسم” داشت …

بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست / یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست
بر گریه ی زهرا قسم مدیون زهراست / چشمی که گریان عزای مجتبی نیست
شهادت امام حسن مجتبی(ع) تسلیت

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31