موضوع: "اهل بیت علیهم السلام"

خصوصیت عالِم از زبان امام کاظم(ع)

امام کاظم (ع)؛ «وجدت علم الناس فی اربع. اولها: ان تعرف ربک، و الثانیه: ان تعرف ما صنع بک، والثالثه: ان تعرف مااراد منک، و الرابعه: ان تعرف ما یخرجک من دینک»: تمام علوم در چهار چیز جمع شده است که اگر کسی آنها را بداند عالم و آگاه شناخت می‌شود البته منظور ایشان از عالم به معنای علم مدرکی و دانشگاهی نیست بلکه همان معرفت و آگاهی است.

۱ـ خداشناسی

نخستین مورد براساس حدیث امام کاظم(ع) خداشناسی است، باید خدا را بشناسیم تا به شناخت‌های دیگر برسیم امروز هم در دنیا هستند کسانی که هنوز بت، گاو یا انسان می‌پرسند نظیر هندوها، حتی مسیحیان که پدر، پسر و روح‌القدس را می‌پرستند یا کمونیست‌ها که اصلا اعتقادی به خدا ندارند اما با این حال نخستین سؤال برای انسان این است که خالق هستی کیست، آنکه به انسان شعور و فهم داده کیست؟

پاستور معتقد است که وقتی به کشف‌های ریز رسیده اعتقادش به خدا بیشتر شده و متوجه شده که همه چیز در دنیا از روی نظم و ترتیب است از مسائل ریز گرفته تا درشت و تغییر فصول و روزها و شب‌ها. حال هر فردی از راه خود می‌تواند خداوند را بشناسد یک دانشمند از راه علم خود و یک کشاورز از کشاورزی نخستین آگاهی و معرفت که خداوند در قرآن کریم هم می‌فرماید که نیاز به فهم و یادگیری دارد وجود خداست تا به هر چیزی برای رفع نیازهای روحیمان متوسل نشویم.

هنوز هم در عالم افرادی داریم نظیر مارکسیست‌ها که یک زمانی بازارشان داغ بود و تصور می‌کردند که عالم خود به خود ایجاد شده و خالقی ندارد در آن دوران حتی امام راحل برای گورباچف رهبر کمونیست‌های روسیه نامه هم دراین باره نوشتند یا بودیسم‌ها،‌ هندوییسم‌ها که بت، آدم و حیوان می‌پرستند.

۲ـ خودشناسی

نکته دوم از حدیث امام کاظم خودشناسی است اینکه بدانیم چه کسی هستیم و از این طریق استعدادهایمان را بشناسیم و تقویت کنیم این هم جز از راه خداشناسی محقق نمی‌شود.

۳ـ وظیفه شناسی

نکته سوم براساس حدیث امام کاظم(ع) وظیفه‌شناسی است اینکه بفهمیم خداوند بیکار نبوده که چند نفر را خلق کند بی خود و بی جهت و سپس بمیراند، اینها با حکمتش جور در نمی‌اید حکیم کار بیهوده نمی‌کند در قرآن کریم هم آمده شما فکر می‌کنید ما شما را بیهوده آفریدیم؟ خلاصه باید ببینیم وظیفه ما چیست برای چه خدا این زبان و دست و دهان را به ما اعطا کرده است؟ اگر نه که باید فرشته می شدیم که هیچ غریزه و اختیاری نداشتیم و گناه نمی‌کردیم اما انسان اینطور نیست چرا که اگر بود اختیار از او سلب می‌شد لذا خداوند انسان را آفرید تا تصمیم بگیرد با زبانش ناسزا بگوید یا صلوات بفرست و لا اله الاالله بگوید.

نقلی از آیت‌الله جوادی آملی شنیدم که فرمودند چرا خداوند گفته‌اند که الرحمن علم القرآن و خلق الانسان، چرا ابتدا خلق الانسان را نیاورند و سپس علم القران؟ دلیلش این است که انسانیت انسان به فهم قرآن است، انسانی که قرآن را بفهمد ، انسان است. از همسر رسول الله (ص) پس از رحلت ایشان شنیدند که فرمود پیغمبر «کانه خلقه القرآن» بودند. بنابراین کسی که اخلاقش قرآنی است و الکاظمین الغیظ است زود عصبانی نمی‌شود، از کوره در نمی‌رود و زود می‌بخشد بنابراین تمام علوم در خداشناسی، خودشناسی و وظیفه شناسی جمع شده است.

امروز با گسترش روز افزون اینترنت، سایت‌ها، ماهواره،‌شبکه‌های اجتماعی و … که میلیاردها دلار دشمن در حال هزینه کردن برای بی دین کردن جوانان و نوجوانان حکومت‌های اسلامی است، نظیر اندلوس یا حکومت سبا که به دلیل فساد از هم پاشید دیگر نیازی به جنگ نظامی ندارد ، راه مبارزه با جنگ فرهنگی هم جلسات و هیئت‌های مذهبی است البته به شریطی که به انحراف کشیده نشود و خرافات قاطی آن نشود.

۴ـ آسیب‌شناسی

چهارمین نکته از حدیث امام کاظم توجه به آسیب شناسی یا آفت شناسی است در عزاداری‌ها، مباحث مهدویت، عاشورا و سایر مراسم‌ها و مناسک‌هایمان باید از آسیب‌ها دوری کنیم باید آسیب‌ها را شناخته و عزاداری مستحب را بر واجبات برتری ندهیم چرا که صلاح نیست ترک واجب کرده و به مستحبات بپردازیم. در جلسات و هیئآت بعضاً دیده می‌شود که دروغ‌هایی گفته می‌شود چرا روضه دروغ خوانده می‌شود با اینکه دروغ حرام است؟ بدترین دروغ هم دروغ بستن به خدا و پیغمبر (ص) است.

براساس روایتی کسی امام حسین (ع) را در خواب دید که گوشت بدن خود را تکه تکه به دندان می گیرد، ترسید و از خواب بیدار شد نزد فردی رفت و به او گفت روضه دروغ می خوانی نباید اینکار را بکنی چرا که امام حسین (ع) در آرامش نیست. یک نفر برای ما شاهد بیاورد که پس از قضیه کربلا در سال ۶۱ هجری، در عزاداری‌ها بگویند «من سگ حسینم» یا شعارهایی که بی‌محتوا و بی‌فایده سر دهند!

خود حضرت زینب (س) روز عاشورا زمانی که به گودی قتله گاه رفتند نخستین چیزی که گفتند اینکه خدایا این قربانی را از ما بپذیر و سپس نوحه‌سرایی کردند خود امام حسین (ع) هم در لحظات آخر با چهره‌ای بشاش زیر لب می‌گفتند که خدایا راضی‌ام به رضای تو. بنابراین نباید اجازه دهیم عاشورا به تحریف آلوده شود.

برخی از اوصاف شیعیان در کلام باقر العلوم علیه السلام

همانطور که از مفهوم کلمه شیعه بر می آید، پیروی، تبعیّت و الگوپذیری از ائمه معصومین علیهم السلام در تمامی شؤونات زندگی، لازمه شیعه بودن است. در سخنان گهربار معصومین علیهم السلام خصوصیات و ویژگیهای یک پیرو واقعی بیان شده است تا بدین وسیله یادآور شوند که شیعه بودن صرفا با ادّعا و یا نامگذاری محقّق نمی شود؛ بلکه شیعه واقعی کسی است که سعی و تلاش وافر خود را در جهت شناخت طریقه تبعیّت و گام نهادن در این مسیر به کار گیرد. امام محمدباقر علیه السلام برخی از اوصاف شیعیان را در یکی از سخنان خود بیان فرموده اند که در این مقاله به تبیین و توضیح آن می پردازیم.

امام باقر علیه السلام می فرماید: «إِنَّمَا شِیعَةُ عَلِیٍّ علیه السلام الْمُتَبَاذِلُونَ فِی وَلَایَتِنَا الْمُتَحَابُّونَ فِی مَوَدَّتِنَا الْمُتَزَاوِرُونَ لِإِحْیَاءِ أَمْرِنَا الَّذِینَ إِذَا غَضِبُوا لَمْ یَظْلِمُوا وَ إِذَا رَضُوا لَمْ یُسْرِفُوا بَرَکَةٌ عَلَی مَنْ جَاوَرُوا سِلْمٌ لِمَنْ خَالَطُوا؛ همانا شیعیان علی ع  آنهایند که در راه ولایت ما نسبت به یکدیگر [فداکاری و] بذل و بخشش می کنند، در محور دوستی ما همدیگر را دوست دارند، به خاطر احیای فرهنگ و معارف ما به دیدار همدیگر می روند، هرگاه خشمگین شوند، ظلم و ستم روا نمی دارند و هر گاه راضی و خشنود گردند، زیاده روی نمی کنند، موجب برکت برای همسایگان و مایه صلح و صفا برای همنشینان خود هستند.»

در این گفتار شریف، چند ویژگی برای شیعیان خالص علی علیه السلام عنوان شده است که هر یک می تواند انسان را به سوی کمالات مایل کرده، از صفات ناپسند دور کند که در ذیل به شرح آنها می پردازیم:

همبستگی بر اساس ولایت

افراد کمال یافته هرگز از ابراز دوستی و برقراری رابطه معنوی و عاطفی با هم کیشان خود دریغ نمی کنند. مطمئنا اگر محور این دوستی، ولایت و رهبری امامان معصوم علیهم السلام باشد، علاوه بر برکات فراوان دیگر پیوندی جاودانه به همراه خود خواهد آورد؛ چرا که این رشته ناگسستنی، حافظ وحدت و نظام جامعه دینی می باشد.

مولوی در مورد دوستی و انسجام امت اسلامی بر اساس دوستی اولیای الهی می گوید:

نفس واحد از رسول حق شدند ور نه هر یک دشمنی مطلق بُدند

آفرین بر عشق کل اوستاد صد هزاران ذره را داد اتحاد

طبق سخن امام باقر علیه السلام بهترین محور وحدت و همدلی، ولایت و محبت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت است. عشق راستین به خداوند و اولیای الهی و پیروی از رهنمودهای انسان ساز آن گرامیان می تواند باعث وحدت و یکپارچگی و استحکام و انسجام روابط انسانها در جامعه گردد. مولوی در ادامه این گونه مَثل می زند:

همچو خاک مفترق در رهگذر یک سبوشان کرد دست کوزه گر

به طور حتم همان طوری که موجودات مادی همانند خاکهای پراکنده به دست هنرمند کوزه گر، متحد و یکپارچه می شوند، ولایت اهل بیت علیهم السلام نیز دلهای پراکنده را در محور توحید و امامت جمع می کند و انسجام می بخشد؛ البته با این تفاوت که اجتماع اجسام بر اساس آب و گل و موقتی است، اما اتحاد اهل ایمان با روح و جان و دلها سامان می پذیرد و تا جهان آخرت دوام دارد. و این اتحاد، عزت و شوکت و استقلال جامعه را در پی دارد.

به همین جهت، امیر مؤمنان علی علیه السلام به تباذل و تواصل در میان مسلمانان به شدت تأکید می کرد. آن حضرت در آخرین سفارشهای خود فرمود: «وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِیَّاکُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ؛ بر شما باد به یکدیگر پیوستن و به همدیگر بخشش کردن! مبادا از هم روی گردانید و پیوندهای دوستی و محبت را [که در اثر ایمان و ولایت ما حاصل شده است] از میان ببرید!»

بار دیگر سخن امام باقر علیه السلام را مرور می کنیم: «به راستی که شیعیان علی علیه السلام در راه ولایت ما به همدیگر بذل و بخشش می کنند و در راه محبت ما همدیگر را دوست دارند و به خاطر احیای فرهنگ و اهداف ما به زیارت همدیگر می روند.»

این کلمات برگرفته از آموزه های امیر مؤمنان علی علیه السلام است که خطاب به یارانش فرمود: «وَ إِنَّمَا أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَی دِینِ اللَّهِ مَا فَرَّقَ بَیْنَکُمْ إِلَّا خُبْثُ السَّرَائِرِ وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ فَلَا تَوَازَرُونَ وَ لَا تَنَاصَحُونَ وَ لَا تَبَاذَلُونَ وَ لَا تَوَادُّونَ؛ به راستی که شما برادران دینی یکدیگرید. چیزی جز درون پلید و نیت زشت، شما را از همدیگر جدا نساخته است که نه یکدیگر را یاری می دهید و نه خیر خواه همدیگر هستید و نه چیزی به یکدیگر می بخشید و نه با یکدیگر دوستی می کنید!»

به راستی اگر افراد جامعه در پرتو ولایت و رهبری ائمه علیهم السلام با همدیگر پیوند ناگسستنی داشته باشند و با تواصل و تباذل در صفوف متحد قرار گیرند، عزت و افتخار و عظمت و اقتدار بی نظیری خواهند داشت و شکوه و جلال خود را به رخ جهانیان خواهند کشید.

افراط نکردن در حالات خشم

به طور طبیعی هر انسانی بر اثر عوامل و زمینه هایی که برایش پیش می آید، گاهی خوشحال و گاهی نیز خشمگین و ناراحت می شود؛ اما اگر این حالات فطری با معیار دین و عشق اهل بیت علیهم السلام همراه باشد، هرگز در آن افراط و تفریط دیده نخواهد شد.

کلام امام باقر علیه السلام در این زمینه رهنمود شایسته ای برای ماست. آن حضرت در مورد ویژگی شیعیان علی علیه السلام فرمود: «الَّذِینَ إِذَا غَضِبُوا لَمْ یَظْلِمُوا وَ إِذَا رَضُوا لَمْ یُسْرِفُوا؛ آنان چنان اند که در هنگام خشم و غضب دست به ستم و گناه نمی آلایند و هرگاه راضی و خشنود شدند، افراط و زیاده روی نمی کنند.»

آری، غرایز انسانی همانند موتور محرک است که انسان را گاهی همانند طوفان و تند باد چنان به حرکت در می آورد که اگر مراقبتی صورت نگیرد، خسارتهای جبران ناپذیری در پی خواهد داشت؛ اما همین محرکها اگر به وسیله ایمان و باورهای قلبی و ارتباط با انسانهای کامل تعدیل و کنترل شود، از عواقب ناشایست به دور خواهند ماند.

همچنان که می دانیم غضب یکی از غرایز انسانی است و بهره های فراوانی برای انسان دارد و در دفاع از هویت و باورها و فرهنگ او نقش مهمی ایفا می کند.

امام باقر علیه السلام هم در این سخن نمی فرماید که شیعیان علی علیه السلام خشمگین نمی شوند؛ چرا که خشمگین شدن اگر متعادل و در راه حق باشد، نه تنها ناپسند نیست؛ بلکه پسندیده و مورد رضای حق هم خواهد بود.

در سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله به نقل از امیر مؤمنان علیه السلام آمده است که آن حضرت برای امور دنیا هرگز عصبانی نمی شد؛ اما هرگاه برای حق غضبناک می شد، احدی را نمی شناخت و خشم پیامبر صلی الله علیه و آله آرام نمی شد تا اینکه حق را یاری کند.

علامه طباطبایی رحمه الله در این زمینه می فرماید: «هر گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله خشمگین می شد ـ که جز برای خدا غضب نمی کرد ـ چیزی تاب مقاومت در برابر غضب آن حضرت را نداشت.»

آری یک انسان کامل فقط در راه حق و به خاطر پایمال شدن حقوق الهی و حقوق مردم خشمگین می شود. و در این مورد هم از مرز ایمان و حدود الهی خارج نمی شود.

اجتناب از زیاده روی در هنگام خوشحالی

امام باقر علیه السلام در تکمیل این سخن می فرماید: «وَ إِذَا رَضُوا لَمْ یُسْرِفُوا؛ هرگاه [شیعیان علی علیه السلام ] از کسی خشنود شدند، اسراف و زیاده روی نمی کنند.» بلکه آنان در ستایش و تمجید و بخشش، حد اعتدال را در نظر می گیرند.

بعضی افراد همچنان که در حالت عصبانیت نمی توانند خود را کنترل کنند و برای انتقام به هر وسیله ای دست می زنند، در هنگام خوشحالی نیز چنین اند و برای ارضای حس خشنودی خود افراط می کنند، بخششها و عطایای بی حد و حصر انجام می دهند که این یقینا مورد رضایت خداوند سبحان نخواهد بود؛ چرا که خود فرمود: «وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ»؛ «زیاده روی نکنید که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد.»

حوزه زیاده روی در هنگام خوشحالی، خیلی وسیع تر از یک حادثه در زندگی انسانی است. عطا و بخشش و ابراز محبت نسبت به افراد، زیاده روی در روابط و معاشرتهای بیرونی، تشویقها و ستایشها و مداحیهای بی حد و حصر و غلو در هنگام ابراز دوستی با ائمه هدی علیهم السلام و اولیای الهی، افراط در باورهای دینی و… همه و همه نمونه های زیاده روی در هنگام خشنودی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته اند: «حُبُّکَ لِلشَّیْءِ یُعْمِی وَ یُصِمُّ؛ دوستی تو نسبت به هر چیزی، تو را کور و کر می کند.»

به همین جهت، علی علیه السلام فرمود: «یَهْلِکُ فِیَّ اثْنَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ؛ دو گروه در مورد من هلاک می شوند: دوست افراطی [و تندرو] و دشمن افراطی.»

آری، همچنان که در عصر ائمه علیهم السلام برخی افراد به خاطر زیاده روی در عشق ورزی به اهل بیت علیهم السلام به چاه غلو و افراط سقوط کرده، عاقبت به شر شدند، در عصر ما هم هستند کسانی که به خاطر ضعف ایمان و سطحی بودن معرفت به مبانی دینی، دچار زیاده روی و غلو می شوند و ناخواسته در دام شیادان و تزویر کاران گرفتار می آیند.

در اینجاست که این فراز از کلام باقر آل محمد علیه السلام را باید نصب العین خود قرار دهیم که هر گاه امری خوشایند ما شد، در آن مورد تند روی و زیاده روی نکنیم.

مایه آرامش و برکت برای اطرافیان

از منظر پیشوای پنجم، وجود یک شیعه پیرو علی علیه السلام همواره مایه برکت و خیر خواهی و آسایش و آرامش اطرافیان است. او هر جا گام نهد، اختلافات از میان می رود، تنشها فروکش می کند، وسوسه های شیطانی دور می شود و همه به یاد خدا می افتند و فضایل، کمالات، زیباییهای معنوی و شادی و آرامش به خاطر آن فرد وارسته در آن فضا حاکم خواهد شد.

امام با این جمله آنان را توصیف می کند که «بَرَکَةٌ عَلَی مَنْ جَاوَرُوا سِلْمٌ لِمَنْ خَالَطُوا؛ [شیعیان علی علیه السلام ] مایه برکت و خیر و رحمت برای همسایگان و موجب صلح و صفا برای همنشینان و اطرافیان خود هستند.»

یک مسلمان پیرو علی علیه السلام هرگز بخاطر منافع شخصی صلح و صفای جامعه را به هم نمی زند، سخنان تنش زا بر زبان جاری نمی کند، راه فتنه گری و بر هم زدن نظام امور مردم را در پیش نمی گیرد و دست به اقدامات التهاب زا و اضطراب آور برای مردم مسلمان نمی زند؛ بلکه گفتار، رفتار و حرکات و سکنات دلپذیر و آرام بخش او، مردم مسلمان را خوشحال می کند، همسایگان را آسوده خاطر می نماید و اعضای خانواده اش را از اضطراب و ناراحتی بیرون می آورد. در یک کلام وجودش برای اهل ایمان، خیر و برکت و برای دشمنان حق، شکننده و مایه رعب و وحشت است.

نمونه ای از انسانهای وارسته

در تفسیر سخنان حضرت باقر علیه السلام می توان به نمونه های آن نیز اشاره کرد که ما در اینجا به یکی از این تربیت یافتگان مکتب باقر العلوم علیه السلام و نمونه ای از شیعیان خالص اشاره می کنیم:

ویژگیهای اخلاقی این عالم وارسته دقیقا آن گونه بود که حضرت باقر علیه السلام در اوصاف انسانهای کامل بیان کرده است. بذل و بخشش در راه ولایت ائمه علیهم السلام ، غضب در محدوده ایمان و جلوه ای از صلح و صفا و خیر خواهی به امت مسلمان از ویژگیهای بارز این فقیه است. شیخ محمد رازی می نویسد:

«آیة الله مجاهد شیخ محمد تقی بافقی در توکل به خدا، کم نظیر و در یکتا پرستی و توحید، عجیب و در ولایت به خاندان رسالت، غریب و به مولایش حضرت ولی عصر علیه السلام ایمانی حضوری داشت. دائم الذکر، دائم الحضور و دائم الحال بود؛ نطقش ذکر، سکوتش فکر و نظرش اعتبار و مشی اش با تواضع همراه بود. برای دانشجویان و طلاب، پدری مهربان و برای دانشمندان و علما برادری ناصح و برای اقشار مردم رهبری دلسوز و لایق بود. موعظه می کرد و نصیحت می نمود و اندرز می داد. منطقی جدید و بیانی قاطع و سخنانی آموزنده و تکان دهنده داشت. قلبی وسیع، دلی گشاده و گفتاری برّنده تر از شمشیر داشت.»

و امام خمینی رحمه الله در مورد این مرد فرزانه فرموده است: «هر کس بخواهد در این عصر مؤمنی را زیارت و دیدار کند که شیاطین تسلیم او و به دست وی ایمان می آورند، مسافرتی به شهر ری نموده، پس از زیارت حضرت عبد العظیم علیه السلام ، مجاهد بافقی را ببیند.»

به خاطر همین خصوصیات اخلاقی، معنوی و کمالات بود که آن گرامی مورد توجه حضرت مهدی علیه السلام قرار گرفت. او در سفری که از نجف به سوی مشهد مقدس با پای پیاده روان بود، در منطقه کردستان به خاطر زمستان و برف شدید به قهوه خانه ای پناه می برد، اما با کمال تأسف می بیند که گروهی از الواط به قمار بازی و لهویات مشغول اند. ایشان چون نمی تواند امر به معروف و نهی از منکر کند، با کمال ناراحتی در همان سرما و برف از قهوه خانه بیرون می رود. او همچنان که در فکر و اندیشه و حیرت بود که در این وضع بحرانی چه کند، صدای دلنواز و آرام بخشی را می شنود که او را به نام می خواند. در اثر آن صدا می رود و با شگفتی تمام به درخت سبز و خرمی می رسد که زیر آن خشک و هوای آن معتدل چون هوای بهار است.

با اینکه تمام آن صحرا و بیابان را برف و کوران و سرمای سوزان احاطه کرده بود، در زیر آن درخت شخص نورانی و بزرگواری را که آثار وقار و عظمت از سیمایش هویدا بود، زیارت می کند. سلام می کند و پاسخ می شنود که به او می فرماید: «شیخ محمد تقی بافقی! قهوه خانه چنانی شایسته تو نیست. بیا در همین جا شب را صبح کنیم.» و او تا صبح در حضور آن گرامی مستفیض می شود تا اینکه بعد از طلوع فجر نماز را با آن بزرگوار می خواند و همین که می خواهد حضرتش را بشناسد، امام با او وداع می کند و هنگامی که اصرار شیخ بافقی برای همراهی بیشتر می شود، می فرماید: «دو بار در این سفر با هم ملاقات خواهیم داشت یکی در قم، و دیگری در نزد یکی سبزوار.»

ميلاد شكافنده ي دانش نبوي و وارث علم علوي، خجسته باد.

امام محمد باقر-ع:
كمال و بلكه همه ي كمال در سه چيز است:
*دانا بودن در دين و احكام آن
*صابر بودن در سختيهاي دنيا
*و اندازه نگه داشتن در معاش

ای امام سجده کننده بر تربت کربلا، عروجت بر جاده های گل آذین بسته آسمان و رها شدنت از بی مهری های اهل زمین بر قلب های ما تسلیت باد

ايمان امام سجاد (ع)

حضرت سجّاد نيز در دعاي ابوحمزة ثمالي مي گويد:

بك عرفتك وانت دللتني عليك وعويني اليك ولولا انت لم أدرما انت. «تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودي مرا بر خودت و دعوت نمودي به خودت و اگر نبودي، ترا نمي شناختم.»

اين گونه كمات منتهاي ايمان را مي رساند و اين همان ايمان شهودي است كه اميرالمؤمنين مي فرمايد:

لو كشفت لي الغطاء ما ازددت يقينا. «اگر بر فرض محال ممكن بود خدا را بر اين چشم ظاهري ديد و مي ديدم بر يقين من كه الآن به ذات مقدس حق دارم افزوده نمي شد.».

علم امام سجّاد (ع)

اگر اميرالمؤمنين عليه السلام مي گويد: «از من بپرسيد هرچه مي خواهيد كه به خدا قسم تمام وقايع را تا روز قيامت مي دانم، حضرت سجاد نيز مي گويد: «اگر نمي ترسيدم كه مردم در حق ما غلوّ كنند، وقايع را تا روز قيامت مي گفتم.»

تقواي امام سجاد (ع)

اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمود:

والله لو اعطيت الاقاليم السبعة وما تحت افلا كها علي ان اعصي في نملة اسلبها جلب شعيرة ما فعلت.

«به خدا قسم اگر تمام عالم هستي را به من دهند كه به مورچه اي ظلم كنم و بيجهت پوست جوي را از دهان آن بگيرم، نمي كنم.»

«خداوند را معصيت مي كني و ادعا مي كني كه او را دوست داري. به جان من اين ادعا از عجايب امور است. اگر راستي خدا را دوست داشتي او را اطاعت مي كردي، زيرا محّب هميشه مطيع محبوب است.»

عبادت امام سجاد (ع)

دربارة اميرالمؤمنين گفته شده است كه روزها به ايجاد باغ و قنات براي فقرا و محتاجين مشغول بود، و تا به صبح عبادت مي كرد. حضرت سجّاد نيز چنين بود چه بسيار باغها و قنوات كه به دست ايشان براي ديگران آباد يا ايجاد شد. عبادت و سجدة او به حدي بود كه به زين العابدين و سجّاد ملقّب شد.

زهد امام سجّاد (ع)

چنانچه اميرالمؤمنين (ع) زاهد به تمام معني بوده است و دلبستگي به مالي و به كسي جز به خداي متعال نداشته است. همچنين بوده است امام سجاد (ع). لذا به اصحاب خود سفارش مي فرمود:

اصحابي، اخواني، عليكم بدار الآخرة ولا اوصيكم بدار الدنيا فانكم عليها وبها متمسكون اما بلغكم ان عيسي عليه السلام قال للحواريين. الدنيا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. وقال: من يبني علي موج البحر داراً؟ تلكم الدار الدنيا ولا تتخذوها قراراً.

«اي ياران من، برادران من، مواظب خانة آخرت باشيد من سفارش دنيا را به شما نمي كنم زيرا شما بر آن حريص هستيد و به آن چنگ زده ايد. آيا نشنيده ايد كه حضرت عيسي به حواريون مي گفت: دنيا پل است، از روي آن بگذريد و به تعميرش نپردازيد! چه كسي روي موج آب خانه مي سازد؟ موج دريا اين دنيا است، به آن دلبستگي نداشته باشيد.»

حلم امام سجاد (ع)

دربارة اميرالمؤمنين گفتاري نقل شده و ايشان فرمودند: «برآدم بيخردي گذشتم كه به من بد مي گفت. از او صرف نظر كردم گويي كه او حرفي نزده است.»

دربارة امام سجاد نيز گفتاري نقل شده است و ايشان فرمودند:

«بر كسي گذشتم كه به من بد مي گفت. بدو گفتم كه اگر راست مي گويي خداوند متعال مرا رحمت كند، و اگر دروغ مي گويي خدا تو را بيامرزد!»

تواضع امام سجاد (ع)

آن حضرت با فقرا مي نشست، با آنان غذا مي خورد، از آنان دلجويي مي كرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان بود، براي آنان كار مي كرد و از آنان پذيرايي مي نمود، و دربارة آنان به ديگران سفارش مي كرد.

«پايين تر از كلام خالق و بالاتر از كلام مخلوق است.»

امام سجّاد صحيفة كامله سجاديه را به جهان عرضه داشت. صحيفه اي كه چون آن نيامده و نخواهد آمد. صحيفه اي كه در ضمن دعا، معارف اسلام، سياست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعيات اسلام، حقانيت شيعه، حقانيت اهل بيت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقيقت، و بالاخره يك دوره معارف اسلامي را آموزش مي دهد. صحيفه اي كه محققين اسم آن را اخت القرآن، انجيل اهل بيت، زبور آل محمد نهاده اند. صحيفه اي كه ابلهي با فصاحت ادعا كرد كه مي تواند چون آن بياورد چون قلم به دست گرفت و نتوانست، دق كرد و مرد.

عفو و جوانمردي امام سجّاد (ع)

اگر تاريخ دربارة اميرالمؤمنين (ع) مي گويد كه چگونه از ابن ملجم مواظبت كرد و هنگامي كه ظرف شيري را براي حضرت مي آوردند نيمي را مي خورد و نيم ديگر را براي او مي فرستاد، و دربارة او وصيّت و سفارش فراوان نمود، دربارة امام سجّاد نيز منقول است كه: فرماندار مدينه كه دل امام سجاد را خون كرده بود، از طرف عبدالملك مروان معزول شد و امر شد كه او را به درختي ببندند و مردم بيايند و به او توهين كنند. امام سجاد (ع) اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود كه مبادا به او توهين شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداري داد و نزد عبدالملك مروان وساطت او را كرد كه از اين خواري نجات يابد.

والسلام عليه يوم ولد ويوم استشهد ويوم يبعث حياً.

1 2
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31