سكرت
آسمان فرصت پرواز بلنديست
آسمان فرصت پرواز بلنديست
دوشنبه 93/08/26
در این کتاب حوادث بعد از شهادت امام حسین (ع) تا ورود کاروان اسیران به کوفه و سپس شام و بازگشت آنها به کربلا و پس از آن به مدینه روایت میشود.
تمام سعى و تلاش در این مجموعه بر این بوده است که مطالب ارائه شده مستند به کلمات معصومین و یا افراد موثق و مورد اعتماد باشد و از کتابهاى تاریخى معتبر که نزد اهل فن مقبول هستند استفاده گردد و در عین حال از نقل مطالبى که با محکمات و اصول اساسى مکتب اهل بیت منافات دارد اجتناب شده است.
نگاه اصلى در این کتاب نگاه اثباتى بوده است، بدین معنى که تلاش شده نقلهاى معتبر و مستند از حادثه عاشورا که در میان آثار روایى و تاریخى ما وجود دارد ارائه شود، اما نگاه سلبى و بیان موارد غلط و غیرواقعى و دست گذاشتن بر موارد تحریف شده در آن نیامده است..
گفتنی است،اثر فوق نوشته حجتالاسلام محمد محمدیان است. این اثر گرانقدر چاپ امسال آن در سه جلد است که بطور جداگانه به حوادث قبل از کربلا و بعد از ان پرداخته شده است.
منبع: سازمان تبلیغات اسلامی
جمعه 93/08/16
باسمه تعالي
1- کتاب « عوامل ورود به عالم بقيت اللّهي » خواننده را متوجه موضوع بسيار حساسي در مباحث معرفتي مهدويت مينمايد که لازم است عزيزان اگر ميخواهند به واقع نسبت به آخرالزمان و پايان تاريخ تحقيقي همه جانبه داشته باشند با دقت بسيار آن را دنبال کنند. زيرا بهجاي بحث از «حوادث ظهور» به «قواعد ظهور» پرداخته است، تا معلوم شود حضرت در چه شرايطي قيام خواهند کرد و لذا زمينهاي فراهم ميکند که آن شرايط را بشناسيم و تا آنجا که ميتوانيم آن شرايط را ايجاد نماييم.
2- مؤلف محترم در اين کتاب ابتدا معني حقيقت الانسان يا انسان کامل را گوشزد ميکند و سپس روشن مينمايد به چه معني مقام واسطهي فيض با شخصيت امامان اتحاد وجودي دارد و چگونه ميتوان امامانh را به عنوان مظاهر مقام واسطهي فيض در نظر داشت.
3- هنر اصلي اين کتاب تبيين مقام بقيت الله است که صاحب اصلي آن حضرت مهدي(عج)هستند و سعي دارد متذکر اين نکته باشد که تا اين مقام درست تبيين نشود و انسانها در خود چنين مقامي را احياء نکنند زمانهي ظهورِ نور بقيت اللّهي مهدي(عج) فراهم نميگردد. توصيهي اصلي ما اين است که خوانندگان محترم از خود بپرسند اگر مهدي(عج) همان بقيت الله است و در حال حاضر غائب است آيا به اين معني نيست که معني بقيت الله غائب است و تا عالَم بقيت اللّهي در جان ما ظهور نکند مهدي(عج) ظهور نميکند؟
4- در کتاب روشن شده که هرکسي بهرهاي از نور بقيت اللّهي دارد که اگر آن را ناديده بگيرد نميتواند منتظر حضرت مهدي(عج) باشد و از برکات انتظار بهرهمند شود، و برعکس، اگر عالم بقيت اللّهيِ هرکس ظهور کرد شدت انتظار مهدي(عج) به اوج خود ميرسد و عملاً ظهور محقق ميگردد.
5- از عالم بقيت اللّهي و آزادشدن از زمان که رمزالرموز ورود به عالم بقيت اللّهي است سخن به ميان آمده و روشن شده چگونه بايد از زمان آزاد شد و به بقاي الهي باقي گشت.
6- با تبيين عالم بقيت اللّهي و آزادشدن از «زمان» که ناشي از «حرکت» است، جايگاه وجودي فرهنگ مدرنيته در عالم روشن ميشود و اينکه چرا فرهنگ مدرنيته همان ظلمات آخرالزمان است و چگونه با حرکتهاي افراطي که در اين فرهنگ ايجاد شده انسانها از باقيماندن در زير سايهي بقاي الهي محروم شدهاند.
7- بحث از آن است که چگونه عالم بقيت اللّهي به سراغ ما خواهد آمد و اينکه بايد به انقلابي جهاني فکر کرد که به جهاني غير از جهان موجود نظر دارد و تا روح بقيت اللّهي مدّ نظر ما نباشد هرگز نميتوانيم به جهاني ديگر فکر کنيم و لذا هرگز نميتوانيم به انقلاب جهانيِ حضرت بقيت الله اعظم(عج)که ماوراء استضعاف و استکبارِ انسانها، به قرب الهي رجوع دارد و شيطان را در آن فضا ميميراند، بينديشيم.
8- از راز ظهور و خفاي نور بقيت الله(عج) سخن به ميان آمده تا لحظهلحظهي تاريخ بشريت و بهخصوص دورانهاي مختلف انقلاب اسلامي را بر اساس نقش حضرت مهدي(عج) تحليل کند و روشن شود چرا در بعضي زمانها حضرت مهدي(عج) ظهور بيشتري داشته و در بعضي زمانها در خفا رفته است.
اميد است انديشمندانی که در موضوع مهدويت تدبر می کنند با تأکيد بيشتر بر عالم بقيت اللّهي، زمينهي هرچه بيشترِ ظهور بقيت الله اعظم(عج) را فراهم نمايند.ان شاء الله.
گروه فرهنگي الميزان
جهت دریافت کتاب با می توانید با شماره 09136032342 مسئول نشر اثار تماس حاصل فرمایید.
یکشنبه 93/08/11
1-ضروريترين نياز بشر ارتباط با عالم ملکوت و آزادشدن از هبوطي است که با نزديکي به شجرهي ممنوعه در آن قرار گرفت و ارتباط با عالم ملکوت ميسّر نميشود مگر آنکه به انسانهاي ملکوتي که با وجودشان اشاره به آن عالم دارند نظر اندازيم. حضرت سيدالشّهداء(ع) در کربلا چنين راهي را در جلو بشريت گشودند، لذا ما با زيارت آن حضرت به ملاقات آن امام ميرويم تا ما نيز نظارهگر ملکوت عالم باشيم و از جرگهي مسلماناني که امام را شهيد ميکنند به در آييم و به جرگهي گروهي بپيونديم که در امام ذوب شدند و خونخواهي او را خونخواهي خود دانستند و از خدا خواستند که «أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِي…» خونخواهي حسين(ع) را که خونخواهي خودم محسوب ميشود، رزق من گردان که جان من جداي از جان مولايم حسين(ع) نيست.
2- انسان داراي چهرههاي مختلفي است که هر زمان با چهرهاي از خود روبهرو ميشود و به تماشاي آن مينشيند. انسان در کربلا با عاليترين وجه انساني روبهرو ميگردد و در طلب آن اشک تمنّا سر ميدهد و در زيارت عاشورا سعي دارد همهي حجابهاي بين خود و آن چهرهي نهايي انساني را کنار بزند تا در يگانگي با امام ندا سر دهد «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِيمِ رَزِيَّتِي» حمد خدا را به جهت مصيبت بزرگ من، آري مصيبت بر امام حسين(ع) را مصيبت خود احساس ميکند و شرط يگانگي با امام را به انتها ميرساند.
3- زيارت عاشورا اشاره به راهي است که بايد طي شود و معراجي است که بايد به آن دست يافت. انسان از طريق آن زيارت متوجه ميشود طلب در او زنده است و غرايز مانع راهاند، ولي به مدد زيارت حضرت سيدالشّهداء(ع) امکان طي مسير هست. با نظر به آن حضرت از خداوند تقاضا ميکند که؛ «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَكَ وَجِيها بِالْحُسَيْنِ(ع)» خداوندا! مرا به حقيقت حسين(ع) پسنديدهي درگاهت قرار بده، تا بتوانم جهت جان خود را به خدا اندازم و در مسير حقيقتيابي، طريقت حسين(ع) را پيشهي خود کنم تا همچنان که کربلا را عشق به خدا آفريد من نيز از آن عشق بيبهره نباشم و از هبوط بهدرآيم و به معيت با حسين(ع) و اصحاب او نايل گردم و بتوانم از خدا تقاضا کنم؛ «أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ» مرا نيز به مقام محمود نايل گرداند.
4- در متن کتاب ملاحظه خواهيد کرد کلمهکلمهي زيارت عاشورا با دقت و ظرافت تمام انتخاب شده و در تکرار مضامين تعمّدي دقتبرانگيز مدّ نظر بوده و نامهايي که عنوان شده همه از سر دقت انتخاب شده تا ما بتوانيم زندگي امروز خود را با زيارت عاشورا تغذيه کنيم.
5- با تأمل در زيارت عاشورا معلوم ميشود که آن زيارت شناسنامهي فرهنگي و سلوکي شيعه است و لعنهاي مطرحشده در آن جهت تولي و تبرّاي مسلمانان را روشن ميکند تا هر مسلماني جايگاه خود را در نبرد بيامان حق و باطل تعيين و تعريف کند و از حضور در جبههي معنوي حق در هزارهي سوم محروم نماند و معلوم شود او نيز بخشي از اين جبهه است.
6- روشن است که «لعن»گفتن مقولهاي متفاوت از ناسزاگفتن و فحشدادن است، فحشدادن شأن يک مسلمان نيست همچنان که علي(ع) فرمودند: « إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ»[1] به خدا سوگند دوست ندارم شما از دشنامدهندگان باشيد. ولي «لعن»کردن يک نوع بيزاريجستن از ظلم و ظالم و فاصلهگرفتن از راه سپاه اهل باطل و موجب قرب به جبههي امام حسين(ع) ميشود و اينکه در دل ما جايي براي همراهي با ظلم و ظالم نيست. همانطور که خداوند بر اهل کفر لعنت ميکند و لعنت لعنتکنندگان را نيز بر آنها ميفرستد و ميفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ».[2] كسانى كه دلايل روشن، و وسيلهي هدايتى را كه نازل كردهايم، بعد از آنكه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مىكند؛ و همه لعنكنندگان نيز، آنها را لعن مىكنند.
7- وقتي به عمرسعد «لعنت» کرديم به اين معني است که ديگر در اردوگاهي که شخصيت عمرسعد هست، جاي ما آنجا نيست و با توجه به لعنتهاي جامعي که در آن زيارت هست، راه براي انتخاب جايگاهي در کنار امام حسين(ع) آسان ميگردد. پس هرجا که شخصيتهاي مورد لعن در زيارت عاشورا آنجا نباشند جاي ما آن جا خواهد بود که جايگاه همراهي و همدلي با امام حسين(ع) است و در آن حال تولّي و تبرّي از حالت ذهني خارج ميشود و صورت کاربردي به خود ميگيرد و اين به معني پاشيدن تخم کينه نيست، بلکه به معني آن است که پروندهي کربلا مفتوح است و ما ميتوانيم با امام حسين(ع) اتحاد روحاني برقرار کنيم و متوجه باشيم «سپر از دست مينداز که جنگ است هنوز» مواظب باش در اين جنگ در جبههي باطل قرار نگيري.
8- نامهايي که در زيارت عاشورا آمده بيش از آنکه نام اشخاص باشد اشاره به شخصيتهايي است که در همهي زمانها وجود دارند و زيارت عاشورا پنجرهي روشني است براي شخصيتشناسي و ملاکهايي ميدهد تا انسان در هر زمان يزيد و شمر و آل مروان و آل زياد زمان را بشناسد و جهت روح و روان خود را از آنها جدا کند تا در اعلام موضع، در نبرد تاريخي حق و باطل، بيموضع و بيطرف نباشد. زيرا بنا به فرمايش قرآن؛ «فَماذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلال»[3] اگر انسان از دايرهي حق بيرون آمد، هرجا باشد در دايرهي گمراهي و کفر است.
9- نصرتطلبيدنِ حضرت اباعبدالله(ع) که فرمود:«هَلْ مِنْ ناصِرٍ ينْصُرني…» خطاب به لشکريان عمرسعد نيست، خطاب به همهي آنهايي است که ميخواهند در نبرد تاريخي حق با باطل در کنار حسين(ع) باشند و از سير روحاني و اتحاد با جان نوراني حضرت سيدالشّهداء(ع) عقب نيفتند و همچون امام خميني«رضواناللهتعاليعليه» در جنگ بيروني و دروني با باطل، جاي خود را تعيين کنند و با بازنگهداشتن پروندهي نبرد تاريخي حق و باطلِ کربلا، جبههي زمانهي خود را مديريت نمايند و به پويايي اسلامي ادامه دهند.
10- زيارت عاشورا نقطهي مکرر رجوع به کربلا است و نظر به راهي است که انتخاب حق براي انسانها سخت و پيچيده نگردد، به شرطي که به کربلا و مقام قدسي امام حسين(ع) درست بنگريم و لذا سعيشده است در کتابي که پيش رو داريد اين موضوع مورد غفلت قرار نگيرد.
11- اين کتاب بدون ويرايشهاي معمولي ادبي و با همان روح حضوري که سخنران محترم انجام داده خدمتتان عرضه ميشود تا امکان ارتباط روحي با اصل زيارت براي خوانندهي محترم در سرتاسر کتاب باقي بماند و راهي جهت اُنس با مقام حضرت سيدالشّهداء(ع) باشد. از اين رو کتاب حاضر کتابي است براي بارها خواندن، گشودن دوبارهي آن آغاز توسلي است به آستان مقدس حضرت اباعبداللهالحسين(ع) و آنگونه که در متن آمده؛ «بهانهاي است براي سير در مقام نوراني امام حسين(ع) و اتحاد روحاني با آن ذات مقدس».
جهت دریافت کتاب می توانید با شماره 09136032342 مسئول واحد اثار استاد طاهرزاده تماس نمایید.
گروه فرهنگي الميزان