سكرت
آسمان فرصت پرواز بلنديست
آسمان فرصت پرواز بلنديست
یکشنبه 93/08/25
مهندس عبدالباقی، نقل می کند:
هفت، هشت روز مانده به رحلت علامه، ایشان هیچ جوابی به هیچ کس نمی داد و سخن نمی گفت فقط زیر لب زمزمه می کرد « لا اله الا الله! »
حالات مرحوم علامه در اواخر عمر دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید شده بود و کمتر تناول می کردند، و مانند استاد خود، مرحوم آیة الله قاضی این بیت حافظ را می خواندند و یک ساعت می گریستند
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟
همان روزهای آخر، کسی از ایشان پرسید: در چه مقامی هستید؟ فرموده بودند: مقام تکلم
سائل ادامه داد: با چه کسی؟ فرموده بودند: با حق
حجت الاسلام ابوالقاسم مرندی می گوید:
« یک ماه به رحلتشان مانده بود که برای عیادتشان به بیمارستان رفتم. گویا آن روز کسی به دیدارشان نیامده بود. مدتی در اتاق ایستادم که ناگهان پس از چند روز چشمانشان را گشودند و نظری به من انداختند.
به مزاح [ از آن جا که ایشان خیلی با دیوان حافظ دمخور بودند ] عرض کردم: آقا از اشعار حافظ چیزی در نظر دارید؟ فرمودند:
صلاح کار کجا و من خراب کجا؟ بقیه اش را بخوان!
گفتم: ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
علامه تکرار کردند: تا به کجا! و باز چشم خود را بستند و دیگر سخنی به میان نیامد
آخرین باری که حالشان بد شد و راهی بیمارستان شده بودند، به همسر خود گفتند:
من دیگر بر نمی گردم
آیت الله کشمیری می فرمودند:
« شب وفات علامه طباطبائی در خواب دیدم که حضرت امام رضا علیه السلام در گذشته اند و ایشان را تشییع جنازه می کنند. صبح، خواب خود را چنین تعبیر کردم که یکی از بزرگان [ و عالمان] از دنیا خواهد رفت؛ و در پی آن، خبر آوردند که آیت الله طباطبائی درگذشت »
ایشان در روز سوم ماه شعبان 1401 هـ.ق به محضر ثامن الحجج علیه السلام مشرف شدند و 22 روز در آنجا اقامت نمودند، و بعد به جهت مناسب نبودن حالشان او را به تهران آورده و بستری کردند، ولی دیگر شدت کسالت طوری بود، که درمان بیمارستانی نیز نتیجه ای نداشت.
تا بالاخره به شهر مقدس قم که محل سکونت ایشان بود برگشتند و در منزلشان بستری شدند وغیر از خواص، از شاگردان کسی را به ملاقات نپذیرفتند، حال ایشان روز به روز سخت تر می شد، تا اینکه ایشان را در قم، به بیمارستان انتقال دادند.
قریب یک هفته در بیمارستان بستری می شوند و دو روز آخر کاملاً بیهوش بودند تا در صبح یکشنبه 18 ماه محرم الحرام 1402 هـ.ق سه ساعت به ظهر مانده به سرای ابدی انتقال و لباس کهنه تن را خلع و به حیات جاودانی مخلع می گردند و برای اطلاع و شرکت بزرگان از سایر شهرستانها، مراسم تدفین به روز بعد موکول می شود و جنازه ایشان را در 19 محرم الحرام دو ساعت به ظهر مانده از مسجد حضرت امام حسن مجنبی علیه السلام تا صحن مطهر حضرت معصومه علیها السلام تشییع می کنند و آیت الله حاج سید محمد رضا گلپایگانی(ره) بر ایشان نماز می گذارند و در بالا سر قبر حضرت معصومه علیها السلام دفن می کنند.
یکشنبه 93/08/25
علامه حسن زاه آملی:روزى مرحوم علامه طباطبايى را در خيابان زيارت كردم و در معيت ايشان ، تا درب منزلشان رفتم . به درب منزل كه رسيديم ايشان تعارف كردند. عرض كردم : مرخص مى شوم . ايشان ، در پله بالا ايستاده بودند و پايين بودم ، رو به من كردند و گفتند: حكماى الهى اين همه فحش ها را شنيدند سنگ حوادث را خوردند، قلم ها به دشنام و بدگويى آنها پرداختند، اين همه فقر و فلاكت و بيچارگى را از تبليغات سوء كشيدند.
گاهى به كهك به سر مى بردند و گاهى … با اين همه حقايق را در كتاب هايشان نوشتند و گفتند: آقايانى كه به ما بد گفتيد و فحش داديد و زندگى را در كام ما تلخ كرديد و مردم را عليه ما شورانيديد، حرف اين است و حق اين است كه نوشته ايم و براى شما گذاشته ايم ، حال هر چه مى خواهيد بگوييد.
آنها حرف حقشان را نوشتند و براى نفوس مستعد به يادگار گذاشتند، تمام تلاش اين است كه منطق وحى را بفهميم . خداوند ملاصدرا را رحمت كند! مفسر است ، محدث است ، فقيه است ، مرد سير و سلوكى است كه هفت مرتبه پياده به زيارت بيت الله الحرام ، مشرف مى شود و بار هفتم در بصره نداى حق را لبيك گفته است .
ايشان در در شرح اصول كافى حديث امام سجاد عليه السلام را نقل مى كند كه :
چون خداوند سبحان ، مى دانست در آخر الزمان مردمى عميقى پيدا مى شوند در توحيد و در اصول عقائد اوايل سوره حديد و سوره اخلاص را فرستاد.
مرحوم آخوند مى گويد: به اين حديث كه رسيدم گريه ام گرفت . اين گريه شوق است و گريه عشق ، چون خودش مى بيند كه اين حديث ، براى امثال اوست
منبع:گفت و گو، ص 115.
دوشنبه 93/08/19
آنچه از اشتباهایتان می آموزید
در هیچ مدرسه ای نخواهید آموخت………
اشتباه معلم بزرگی ست ، ازش خوب یاد بگیریم…
جمعه 93/08/16
باسمه تعالي
1- کتاب « عوامل ورود به عالم بقيت اللّهي » خواننده را متوجه موضوع بسيار حساسي در مباحث معرفتي مهدويت مينمايد که لازم است عزيزان اگر ميخواهند به واقع نسبت به آخرالزمان و پايان تاريخ تحقيقي همه جانبه داشته باشند با دقت بسيار آن را دنبال کنند. زيرا بهجاي بحث از «حوادث ظهور» به «قواعد ظهور» پرداخته است، تا معلوم شود حضرت در چه شرايطي قيام خواهند کرد و لذا زمينهاي فراهم ميکند که آن شرايط را بشناسيم و تا آنجا که ميتوانيم آن شرايط را ايجاد نماييم.
2- مؤلف محترم در اين کتاب ابتدا معني حقيقت الانسان يا انسان کامل را گوشزد ميکند و سپس روشن مينمايد به چه معني مقام واسطهي فيض با شخصيت امامان اتحاد وجودي دارد و چگونه ميتوان امامانh را به عنوان مظاهر مقام واسطهي فيض در نظر داشت.
3- هنر اصلي اين کتاب تبيين مقام بقيت الله است که صاحب اصلي آن حضرت مهدي(عج)هستند و سعي دارد متذکر اين نکته باشد که تا اين مقام درست تبيين نشود و انسانها در خود چنين مقامي را احياء نکنند زمانهي ظهورِ نور بقيت اللّهي مهدي(عج) فراهم نميگردد. توصيهي اصلي ما اين است که خوانندگان محترم از خود بپرسند اگر مهدي(عج) همان بقيت الله است و در حال حاضر غائب است آيا به اين معني نيست که معني بقيت الله غائب است و تا عالَم بقيت اللّهي در جان ما ظهور نکند مهدي(عج) ظهور نميکند؟
4- در کتاب روشن شده که هرکسي بهرهاي از نور بقيت اللّهي دارد که اگر آن را ناديده بگيرد نميتواند منتظر حضرت مهدي(عج) باشد و از برکات انتظار بهرهمند شود، و برعکس، اگر عالم بقيت اللّهيِ هرکس ظهور کرد شدت انتظار مهدي(عج) به اوج خود ميرسد و عملاً ظهور محقق ميگردد.
5- از عالم بقيت اللّهي و آزادشدن از زمان که رمزالرموز ورود به عالم بقيت اللّهي است سخن به ميان آمده و روشن شده چگونه بايد از زمان آزاد شد و به بقاي الهي باقي گشت.
6- با تبيين عالم بقيت اللّهي و آزادشدن از «زمان» که ناشي از «حرکت» است، جايگاه وجودي فرهنگ مدرنيته در عالم روشن ميشود و اينکه چرا فرهنگ مدرنيته همان ظلمات آخرالزمان است و چگونه با حرکتهاي افراطي که در اين فرهنگ ايجاد شده انسانها از باقيماندن در زير سايهي بقاي الهي محروم شدهاند.
7- بحث از آن است که چگونه عالم بقيت اللّهي به سراغ ما خواهد آمد و اينکه بايد به انقلابي جهاني فکر کرد که به جهاني غير از جهان موجود نظر دارد و تا روح بقيت اللّهي مدّ نظر ما نباشد هرگز نميتوانيم به جهاني ديگر فکر کنيم و لذا هرگز نميتوانيم به انقلاب جهانيِ حضرت بقيت الله اعظم(عج)که ماوراء استضعاف و استکبارِ انسانها، به قرب الهي رجوع دارد و شيطان را در آن فضا ميميراند، بينديشيم.
8- از راز ظهور و خفاي نور بقيت الله(عج) سخن به ميان آمده تا لحظهلحظهي تاريخ بشريت و بهخصوص دورانهاي مختلف انقلاب اسلامي را بر اساس نقش حضرت مهدي(عج) تحليل کند و روشن شود چرا در بعضي زمانها حضرت مهدي(عج) ظهور بيشتري داشته و در بعضي زمانها در خفا رفته است.
اميد است انديشمندانی که در موضوع مهدويت تدبر می کنند با تأکيد بيشتر بر عالم بقيت اللّهي، زمينهي هرچه بيشترِ ظهور بقيت الله اعظم(عج) را فراهم نمايند.ان شاء الله.
گروه فرهنگي الميزان
جهت دریافت کتاب با می توانید با شماره 09136032342 مسئول نشر اثار تماس حاصل فرمایید.
سه شنبه 93/08/13
در شب عاشورا زینب بود و حسین (ع) بود و همه کس و همه چیز.
در شب یازدهم زینب بود و زینب ، باز هم زینب، بانوی بانوان.
در این شب زینب قافله سالار اسیران بود ، و نقطه اتکاء یتیمان…
مصائب هر چند بسیار سنگین بود و گران، ولی زینب همچون کوهی استوار در برابر مصائب ایستاد و خم به ابرو نیاورد!
به نگهبانی اسیران پرداخت ، به گردآوری زنان و کودکان پرداخت، روان بخش پیکرهای بی روح گردید، نوای بینوایان بود و رمق بی رمقان.
پس از آن که از این کارها فراغت و از سلامت همه اطمینان حاصل کرد ، به سوی خدا رفت و به عبادت پرداخت. نماز شب به جای آورد…
آنقدر ناتوان و کوفته شده بود که نتوانست ایستاده نماز بخواند . نماز شب را نشسته به جا آورد و با خدای خود به راز و نیاز پرداخت.
زینب، خدایی بود و خدائیان، مصائب و رنجها را اینگونه استقبال می کنند و خم به ابرو نمی آورند ،پــایـدارند و سـپاسـگزار.
السلام علیک با زینب الکبری